24-04-2014، 10:43
اینم متنش :
الان دقیقا سه ماه از تصادف ما میگذره و من خیلی چزا تو این مدت یاد گرفتم و تجربه کردم
مثلا یاد گرفتم که هیچ چیزی همیشگی نیست و خیانت چیز کثیفیه و همیشه در کمینه یاد گرفتم اونایی که در از مهر و وفا میزنن به وقتش از خیلی بی وفا تر و نا مهربون ترن راستیتش این اقا ایدین ما یه دوست دختر 4 سال داشت که رابطه ی بسیار خوب و صمیمی داشتن و به زودی زود قرار به زندگی مشترک داشتن اما تو یک شب همه چی نقش بر اب شد ایدین 2 هفته ای که تو بیمارستان بود این خانوم رو همخ رفته با تمام عشقی که به هم داشتن 3 ساعت هم تو بیمارستان دیده نشد و..و..و ..خلاصه ایدین موندو یه روحیه ی داغون که بد ترین اتاق ممکن تو مریضیش بود الانم که الانه ایدین رو تخته و اون خانوم در گیر عشق و حالش و کوچکترین خبری از ایشون نیست حتی برای یه هم دردی کوچیک و دلسوزیو دل گرمی ما خیلی سعی کردم تا روحیه ی ایدین خوب بمونه تا زود تر به بهبودیش برسه اما به نظر شما تو دل ایدین چی میگذره خدا میدونه
این اهنگو با تمام احساس و دل و جون به ایدین تقدیم میکنم و داستانیه کاملا واقعی چون فقط من از ته دل ایدین خبر دارم و از زبون ایدین انگار نوشته شده تا بلکه مقداری از حرفای ته دل ایدین و امسال ایدین به گوش اون عشق و امیدی که ازشون نا امید شده برسه
دیگه باقی حرفا میمونه تا موزیکو بشنوید دیگه سرتو درد نیارم و یادتون نره عاشقتونم من و طرفدارانم از ته دل ایدین و امسال ایدینو دوست داریم و از خدا هرچه سریع تر خواستار شفای همشون هستیم ...تو دلمیاد همتون ...
راستی تا یادم نرفته بگم بهتون که اسم اهنگو تو پست بعدی اعلام میکنم
از صمیم قلب دوستون دارم
بله این بود داستان بیچاره ایدین
هنوز هم اسم اهنگو نگفته
هر وقت گفت میگم
سپاس بدید دستم ترکید
