انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: جریان چاه (خعلی جالبه)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
روزی روزگاری در شهری چاهی بود

مردم زرتو زرت میافتن توش زخم زیلی میشدن

خلاصه

شهرداری جلسه اظطراری گذاشت برای حل این موضوع

در جلسه مهندس اول با اقتدار و وقار کامل بلند شد گفت:
من نظری دارم

بغل چاه آمبولانسی می گزاریم تا هر کی رفت توش سریع ببرتش بیمارستان

مردم  که شاهد جلسه بودند کلی خوشحالی کردن

مهندس دوم فریاد کشید الحق که احمقید

ناگهان سکوتی سالن را فرا گرفت

گفتن تو نظرت چیست چرا مخالفی

گفت آخه تا بیمار ب بیمارستان برسه که مرده

گفتن میگی چی کار کنیم

گفت:ما باید بغل چاه بیمارستانی بسازیم تا مردم سریع تر برسند به بیمارستان

مردم کل شهر که از بلند گو های  حاضر در سر تا سر شهر نظاره گر بودند کلی خوشحالی کرند

دمت گردم دمت گرم  سر میدادند

شهردار داشت برگه ساخت بیمارستان امضا میکرد که یک فردی متشخص  و خعلی شیک وارد جلسه شد

گفت الحق که خرید

آخه این چه کاریه

این همه هزینه واسه بیمارستان؟

مردم دیگه نمیدونستن چی بگن

خود مهندس سوم حرفش را ادامه داد و گفت : اصلا نیازی به این همه هزینه نیست که

خوب ما چاه رو پر میکنیم و
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میریم بغل بیمارستان ی چاه میزنیم

(هیچی دیگه مردم از خوشحالی چند تا مرده و چند سکته ای و دو غش کرده دادند)


خدایی سپاس نداشت
توهین ب قومیت ها ممنوعه
ویرایش شد
اسپما پاک شد
منتقل شد
ممنون