انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: دورهـ ـ ـا آوایــیـ ـ ـ ـ استــ ـ ـ ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
چـﮧ تفاوتے می کنــد ،
آنسـوے دنیــا باشیم !
یا چند کوچـــﮧ آن طرف تــر ؟!
پــاے عشق که در میان باشد ،
دلتنگـے دمـــار ِ آدم را در مــے آورد .. !
گاهی در فرا سوی این لحظات از خود میپرسم، با خود چه کردی؟!!!

که همچون باران میباری.. همچون باد گریزانی..

و همچون تاریکی در هراسی

حتی چشمانت را در کلبه ی وجودش نیافتی

تو خود، او بودی و او تو نبود...

چه بد کردیم به خود...


هر چیز زمانی دارد

نفس هم که باشی

دیر برسی

من رفته ام . . .
می شینم کنج اتاق و تکیه می زنم به دیوار
تو یه انتظار مبهم شب و تــــا سپیده بیــدار


خونه وقتی تــــو نباشی یه بنای نیمه کارس
که می خواد فرو بریزه ولی دنبال بهانس


رفتنت بهونه ای شد واسه تـاریکیه خونه
واسه قهر نورو آیینه واسه هق هق شبونه


واسه اینکه من بدونم زندگی بی تو نمی شه
بشکنم تو بهت تــقدیر تا ابــــــد واسه همیشه


بـــــــاورم شده نباشی قحطیه آب تو کویره
واسه من که بی تو هیچم زندگی داره می میره


تو که نیستی همه دنیا یه چیزی مث سرابه
باورت نمی شه حتی نفســـــم واسم عذابه
crying
حالـــــــــــم را پرسیــــــــد گفتــــم رو به راهم

اما افســــــــــوس هیچکس نفهمیـــــــد

رو به کدام راهـــــــــــــــــم.......
مے گــَــטּ خوآب هآےِ دَمِ صــُـبح تــَـعـبــیـر مے شــَــوَنــد

ڪــآش بـہ حــُــرمــَـتِ تــَـڪ تــَـڪِ قــَـطـرِه هآےِ بآروטּ

رویـآهآیـــَــم بـہ حــَـقـیـقــَـت بــِـپــِـیــوَنــدَنــد

مے تــَـوآنـــِــستــَـم عآشـــِـقـآنـــہ تــَـر بــِـنــِـویــسَم

دَر ایـטּ روزهآےِ دِلــگــیرِ پــآیــیــزے

اَمآ نــَــشــُـد ، نِمے شــَـوَد ...
صبـ ـر کُنـ !

اینـ تمآمـ حـ ـرفمـ نیستــ

" تـ ـــو " نبآیـ ـد دُعآے مَنـ بآشے

از خُـ ـدآ خواستمـ موافـ ـق بـ ــود

میتـ ـوآنے " خُــ ـدآے " مـ ـن بآشے .. !
ترسیدی از ستاره هایت کم شود که پس کشیدی دستت را؟


تو که میدانستی فقط برای تو

با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنم


پـس چرا زودتـر از تکه تکه شدنم


جوابم نکردی؟


برای خداحافظی خیلی دیر بـود


خیلی دیـــــــــر


دلـــــــــم برای اشکــهایی که پرپر شد


دلـم برای بغضهایی که در گلو نشست


دلــم برای خودم می ســـوزد


هر که رسید با حرفهایش, با کارهایش


به تلافی اشکهایی که یک شب ناخودآگاه پاک کرد


خراشید دلم را, خشکاند لبخندهای گاه گاهم را


باز و باز و باز شکست تمام از نو ساخته هایم را


و من فقط گفتم: یادش بخیر


یادش بخیر روزهایی که با تو برای خودم کسی بودم


آنقدر نفــس میکشم تا تمام شود همه ی نفـس هایی که هی سراغ تـو را

میگیرند
يه عالم'دوست دارم'
يه عالم'عاشقتم'
يه عالم'با من بمان'
روي دلم سنگيني مي كند...
تو نيستي كجا خرجش كنم؟... ؟... .
من کفر نمی گویم

فقط می ترسم !

تو باشی نمی ترسی؟

وقتی اجابت هیچ دعایی را به چشمانت نبینی ؟!
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13