انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: سطری از کتاب
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
سلام و درود به دوستان فلشخورSmile

تو این موضوع کتاب معرفی کنید همراه با نگاره و سطری از کتاب

--------------------------------

غرب زدگی - جلال آل احمد

سطری از کتاب 1

ما درست از آن روز که مکان شهادت را رها کردیم و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم دربان گورستانها از آب در آمدیم.

---------------------------

نون نوشتن - محمود دولت آبادی

سطری از کتاب 1

اینجا ،در این سرزمین هنوز مرز میان تشخص و خودبینی مشخص نشده است ، و از آنجا که نفوس انسانی از نخستین لحظات شکل پذیری شان تحقیر و سرکوب می شوند ، بخت دستیابی به بلوغ را از دست می دهند و همچنان در حالت جنینی باقی می مانند و آنچه در ایشان رشد می کند ، همانا پیچ خوردگی و گره در گره ی غرایز اولیه است که در هر شخص مثل سگی هار در زنجیر قیدهای اجتماعی، اسیر نگه داشته شده است و در انتظار روزی به سر می برد که بتواند آن زنجیر را بگسلد ، و آن لحظه هنگامه ی وجود فرا می رسد ،هجوم و تجاوز به حقوق امثال خود...

-------------------------

نون نوشتن - محمود دولت آبادی2

سطری از کتاب 1


باید اذعان کنم که سیمای آرمانی انسان ، سیمای آرمانی انسان ایرانی که من آن را در نگاه مثبت خود به رئالیسم ،جستجو می کردم تا حدود واقعی به نسبت های واقعی تغییر یافته است . من به این درک رسیده م که مردم ما در طول مدت اخیر ،دچار پریشانی ِ روحی شده اند به گونه ای که انگار دارند راه اخلاقی را می پیمایند . می بینم و آن به آن تجربه می کنم که اینان به هیچ ارزش و به هیچ هنجاری پابند نیستند ،و البته درک می کنم این نوعی واکنش طبیعی آنهاست در مقابل جزمیتی که در باورهای خود داشتند ، و این بی اعتبار شمردن بیشت

------------------------------

جاي خالي سلوچ - محمود دولت آبادي

سطری از کتاب 1

تنها امیدِ فراموشی هست. اما چه چیز را می توان فراموش کرد؟ همه چیز را!؟ نه. همه چیز را نمی توان. حتی ناداری را می توان از یاد برد، اما برخورد دو غریزه را نه! برخوردی به خشونتِ در هم شکستنِ دو چنار در توفان. نه؛ نمیتوان حلش کرد. نمی توان هضمش کرد. گره ای نیست که بتوان بازش کرد. نه به دست و نه به دندان. هرچه بدان می پردازی کورتر می شود. گنگ تر می شود. بیشتر در هم می پیچاندت. و اگر نخواهی بدان بپردازی و به آن بیاندیشی، کلافه ت می کند. کلافه ترت می کند. بر می انگیزاندت . به خود می خواندت. گیجت می کند
@@@@@@
وقتی هرچه هست و نیست در غباری گنگ و بیمار دفن شده باشد، لب ها به چه معنایی می تواند گشوده شوند؟
--------------------

بار دیگر شهری که دوست می داشتم - نادر ابراهیمی

سطری از کتاب 1

هلیا!میان بیگانگی و یگانگی، هزار خانه است. آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می‌گوییم و یا ایشان به ما. آنها با ما گرد یک میز می‌نشنینند، چای می‌خورند، می‌گویند و می‌خندند. «شما» را به «تو»، «تو» را به هیچ بدل می‌کنند. آنها می‌خواهند که تلقین‌کنندگانِ صمیمیت باشند. می‌نشینند تا بنای تو فرو بریزد. می‌نشینند تا روز اندوه بزرگ. آن گاه فرارِسنده نجات‌بخش هستند. آن چه بخواهی برای تو می‌آورند، حتی اگر زبان تو آن را نخواسته باشد و سوگند می‌خورند که در راه مه

-------------------

ادامه بدید من هنوز خودم قرار میدم
هری پاتر (تالار اسرار)نویسنده : ج ک رولینگ
هیچ یک از شاگردان کلاس دوم قادر به انجام دادن اینکار نیست اند این یک جادوی سیاه از نوع پیشرفته است!!

سطری از کتاب 1
مجنون تر از فرهاد
نویسنده : م . بهار لویی
ماجرای یه دخترس اسمش پری یه که تو کودکیش خیلی سختی کشیده ولی بعد کلی ماجرا یکی از دوستای داداش بزرگ ترشو می بینه که تو همون دوران کودکیش می خواسته کمک کنه تا از دیت نامادریش (یکی از فامیلای دورش ) پری رو نجات بده که اسمش محرابه ...این اقا محراب به پری قول می ده که به خواهر بزرگ ترش بگه تا بیاد کمک پری ولی خبری ازش نمی شه بعدا وقتی پری بزرگ می شه و دوباره با برادراش و خواهراش یه خانواده درست می کنن و همون طور که اول گفتم محرابو وسط حیاط خونشون می بینه ار حال می ره و ....
حتما بخونیدشBig Grin
اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهٔ من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد-شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام!
بوف کو

اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهٔ من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد-شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام!
بوف کور صادق هدایت
hpsk fhfh
سطری از کتاب 1

چنبره افعي ها



فرانسوا مورياك

جواد صدر



انتشارات لوح فكر


كتاب يادداشت هاي پيرمرد پولداري است كه از همسرش و فرزندانش نفرت دارد . معتقد است همسرش هيچ گاه او را دوست نداشته و پس از تولد بچه ها كاملا او را فراموش كرده و فرزندانش نيز تنها در پي دست يابي به ثروتش هستند و او را مسخره مي كنند . به دنبال راهي است تا آنها را در حسرت اين پول بگذارد و رنج هايي كه كشيده را نيز به گوششان بخواند .

قشنگ بود من از توصيفات و موشكافي هاي روان شناسانه اش خوشم مي ياد حالت روحي آدم ها و تفكراتشون توي تنهايي هاي خودشون را خوب تجزيه و تحليل مي كنه خيلي ملموس و واقعي . شخصيت هاي خاص درست مي كنه در عين حال نه غير قابل باور و غير عادي .

در مورد مورياك بايد بگم خودش از طبقه اشراف بوده ولي خيلي از اين طبقه بدش مي يومده و خيلي هم تحت تاثير انجيل بوده و توي داستان هاش به اين مطلب مي پرداخته .
نبرد با شیاطین (10 جلد) | دارن شان

سطری از کتاب 1

جلد 1- لرد لاس
 جلد 2- دزد شیطانی
 جلد 3- فاجعه اسلاتر
 جلد 4- بِک
 جلد 5- دد منش
جلد 6- رستاخیز شیطان
 جلد 7- سایه مرگ
 جلد 8- جزیره گرگ ها
 جلد 9- ندای مرمو
ز جلد 10- دلاوران جهنم 
هم اکنون هر ۱۰ جلد کتاب‌های دیموناتا به زبان فارسی و به نام مجموعه [نبرد با شیاطین] ترجمه شده‌است (توسط انتشارات بنفشه با ترجمه فرزانه و سوده کریمی).
ممنون بسیار زیبا بود
جلاد لاغر-اثر دارن شان 
کاور کتاب جلاد لاغر برای کشور آمریکا - نسخه پایانی.*
سطری از کتاب 1


در مملکتی که حاکم بی رحمی در آن حکومت می کرد ، خانواده ی « جبل رام » یکی از قوی ترین و ثروتمند ترین خانواده های آنجا بود ، چرا که پدر او جلاد بزرگ و معروفی بود . اما « راشد رام » نزدیک به بازنشستگی بود و باید با کارش خداحافظی می کرد . و زمانی که او بازنشسته می شد رقابت بزرگی برای جانشینی جلاد مخصوص در می گرفت . 
در این رقابت بزرگ و سخت ، « جبل » لاغر ، ضعیف و ریز اندام هیچ شانسی برای پیروزی و جانشینی جلاد مخصوص نداشت ...
جبل همیشه پیش دیگران تحقیر و شرمنده می شد . او وادار به تلاش و جستجوی دور از خانه برای یافتن خدای آتش افسانه ای شد تا از آن درخواست کمک هایی غیر انسانی کند برای اینکه او این چنین مهلک ترین مردِ جهان شود . او باید غلامش « تِل حسنی » را همراهش می برد تا برای خدای آتشِ افسانه ای قربانی کند و بتواند حاجتش را از او بگیرد . سفری بی رحم و تاریک که پر است از شکنجه مردم ، خودکشی پنداری ، هیولاهایی هولناک و بدتر از همه ، مردان هیولا صفت و شیطانی.
اما برای جبل این ریسک ارزشش را خواهد داشت ...


... برای بازیابی افتخار خانوادگی اش ...


... برای یافتن قدرتی غیر قابل تصور ...


... برای تبدیل شدن به ...
سرزمین اشباح-12جلد-اثر دارن شان

سطری از کتاب 1

این رمان در مورد پسری به نام دارن شان است که زندگی معمولی دارد اما طی اتفاقاتی که برایش می‌افتد به سیرک عجایب می‌رود با آقای کرپسلی - وور هورستون - آشنا می‌شود و عنکبوت او را می‌دزدد ولی وقتی عنکبوت بهترین دوستش استیو را نیش می‌زند، مجبور می‌شود برای نجات دوستش، هم آن عنکبوت و هم زندگی انسانی خودش را به آقای کرپسلی بدهد و عضویت در قبیله اشباح) را بپذیرد، اما داستان به همبنجا ختم نمی‌شود و او با - شبح(خون اشام) شدن - دشواری‌های تازه‌ای پیدا می‌کند و مجبور به ترک خانه و خانواده‌اش می‌شود، بنابراین همراه آقای کرپسلی روانه کوهستان اشباح) می‌شود و بعد برای به دست آوردن شایستگی شبح شدن آزمون‌های مرگ را در کوهستان شبح پشت سر می‌گذارد و در جلد آخر با استیو می‌جنگد.


  1. کتابهای: 1-سیرک عجایب، 2-دستیار یک شبح و 3-دخمهٔ خونین را می‌خوانید.
  2. کتابهای:4-کوهستان شبح، 5-آزمون‌های مرگ و 6-شاهزاده اشباح را می‌خوانید.
  3. کتابهای: 7-شکارچیان غروب، 8-همدستان شب و 9-قاتلان سحر را می‌خوانید.
  4. کتابهای: 10-دریاچه ارواح، 11-ارباب سایه‌ها و 12-پسران سرنوشت را می‌خوانید.


این مجموعه‌ها در ایران با نام قصه‌های سرزمین اشباح، توسط انتشارات بنفشه منتشر شده‌است. البته این کتابها توسط انتشارات قدیانی به فارسی ترجمه شده و در جلدهای جداگانه (با جلد سیاه) هم چاپ شده‌اند.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17