انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ادبیات لاهیجان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،

فردا به آن چشم نگاهش مکن...

شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

"امام علی"





بت تراش

پیکرتراش پیرم و با تیشه خیال

یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام

تا بر نگین چشم تو نقش هوس نهم

ناز هزار چشم سیه را خریده ام!

برقامتت که وسوسه شستشو در اوست

پاشیده ام شراب کف آلود ماه را

تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم

دزدیده ام ز چشم حسودان نگاه را!

تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم

دست از سر نیاز به هرسو گشوده ام

از هر زنی تراش تنی وام کرده ام

از هر قدی کرشمه رقصی ربوده ام

اما تو چون بتی که به بت ساز ننگرد

در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای

مست از می غروری و دور از غم منی

گویی دل از کسی که تو را ساخت، کنده ای!

هش دار! زان که در پس این پرده نیاز

آن بت تراش بوالهوس چشم بسته ام

یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند

بینند سایه ها که تو را هم شکسته ام!

زنده یاد " نادر نادپور"