انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ڪـــآریڪلــمـآتـور ❁_❁
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1غنچه ای که شکوفا نمی شود ، بهار را در خود احتکار کرده است.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 وقتی صدایم را بلند می کنم ، کمر سکوتم رگ به رگ می شود.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو از کار برکنار می کنه.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 یکی از خوشحالی بال در میاره ، شکارچی شکارش می کنه.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 یکی حواسشو جمع می کنه ، می بره جای دیگه پهن می کنه.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 روی زبانم وازلین مالیدم تا زبانی چرب و نرم داشته باشم.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 به گلخانه رفتم تا یک بوته ی فراموشی بخرم.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 یک کدو تنبل خریدم و آنرا به کلاس تقویتی فرستادم.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 برای اینکه سر بسته حرف بزنم ، سرم را دستمال بستم.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 سبیل گذاشتم تا حرفها را زیر سیبیلی رد کنم.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 کفشم را در نمی آورم چون می ترسم کسی پا تو کفشم کند.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 کفشم را می تکانم تا ریگی به کفشم نباشد.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 برای اینکه از انسانیت بویی برده باشم انسانها را بو می کنم.
.
.
.
ڪـــآریڪلــمـآتـور  ❁_❁ 1 از مرحله پرت شدم پایم شکست
.
.
.

۱ـ در مواقع بيكاري مشغول قتل عام ايام هستم .

۲ـ در امواج نگاهش اين كشتي دلم بود كه غرق شد .

۳ـ چشمانش شور بود اما خودش بي نمك .

۴ـ هيچكس گرسنه نيست ، همه روزي چند وعده گول مي خورند .

۵ـ براي به هدف رسيدن بايد رسيده شد .

۶ـ فرداي كشورهاي عقب افتاده ، ديروز كشورهاي متمدن است .

۷ـ هنگام وزيدن باد هاي شديد ، چراغ هاي خاموش هستند كه هراسي ندارند .

۸ـ گفتني ها را بايد گفت چون بيات مي شود و از دهن مي افتد .

۹ـ ولخرجي هاي زياد ، دخلم را در آورد .

۱۰ـ در دنياي سياستمدارها بعضي ها اسباب بازي هستند و بعضي ها هم بازي.

۱۱ـ هشت به هفت گفت ، من روي پاهاي خودم ايستاده ام اما تو خيلي سر به هوايي.

۱۲ـ زندگي زيباست اما عادلانه نيست .

۱۳ـ نان حلال در هيچ سفره اي بيات نمي شود .

۱۴ـ زيبايي اش را به لوازم آرايشش تبريك گفتم .

۱۵ـ گاهي حتي تاجر نمك هم نمك نشناس مي شود .

۱۶ـ آتشفشان درون گاهي با فرياد و گاهي با اشك فوران مي زند .

۱۷ـ بعضي ها صدايشان ضعيف است و بعضي ها گوش هايشان كثيف .

۱۸ـ بعضي از محرم ها با يك نقطه مجرم مي شوند .

۱۹ـ براي آنكه از خاطرات دوران مجردي لذت ببرد ، ازدواج كرد .

۲۰ـ بعضي ها وضعشان توپ است اما توپ تخم مرغي .

عااااااااالی بودRolleyes

۱ـ رویای شیرین کلمات ، کاریکلماتور است.

۲ـ زمستان سر خیلی ها را کلاه گذاشت.

۳ـ نوه ام از مینی «بوس» های من کلافه شده است.

۴ـ پرنده گربه را سر به هوا کرد.

۵ـ اگر پدر تاج سر است سلطان قلب ها مادر است.

۶ـ لطیف ترین کلمه لبخند است، آن را حفظ کن.

۷ـ اکثرا در قید حیات هستیم و در بند زندگی .

۸ـ لباس آرزو برای تن بعضی ها خیلی گشاد است.

۹ـ مترجم سعی می کرد سکوت را ترجمه کند.

۱۰ـ شاید شک زیر بنای حقیقت باشد.

۱۱ـ خط فقر از بی پولی پایین تر آمد.

۱۲ـ از گرسنگی مجبور شد حرص بخورد.

۱۳ـ آدم بی قرار هیچ وقت با کسی قرار ندارد.

۱۴ـ زنبور عسل نیش تلخی دارد.

۱۵ـ خروس از مرغ نُوك مدادي خوشش آمد.

۱۶ـ بعضي از راننده ها فقط زبان بوق را قبول دارند.

۱۷ـ هنگام بغض آسمان گل هاي باغچه خوشحال مي شوند.

۱۸ـ براي شستن قالي اول به گل هايش آب داد.

۱ـ شاید زیباترین منحنی جهان لبخند باشد.

۲ـ عشق یک خواب شیرین است و ازدواج ساعت شماطه دار.

۳ـ پرنده بی بال با فکرش پرواز می کرد.

۴ـ همه انسان ها شاعرند ، چرا که روزی غزل خداحافظی را می خوانند.

۵ـ فریاد را همه می شنوند ، هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است.

۶ـ بعضی ها به پای هم پیر می شوند و بعضی ها به دست هم.

۷ـ به دستانم آموختم که نه دست به سینه شود و نه دست به کمر.

۸ـ کشمش انگور باز نشسته است.

۹ـ کاش فردا همان دیروز آمده بود.

۱ـ اگر حرف مُفت را مي خريدند ، خيلي ها ميلياردر بودند.

۲ـ آزادي را به «نان» تبریک گفتم.

۳ـ آدم «بی باک» از سوخت هسته ای استفاده می کند.

۴ـ در مجلس ترحیم آزادی ، مخالفین کف می زدند.

۵ـ امروز همان راه حل های دیروز است.

۶ـ سکوت به جرم پوزخند به عدالت محاکمه شد.

۷ـ فقط آدم های پُر حرف سكوت ذخيره مي كنند.

۸ـ بعضي ها آمدند انقلاب كنند اما انقلاب پيش دستي كرد.

۹ـ كبوتر آزادي از آسمان هفتم تقاضاي پناهندگي كرد.

۱۰ـ بعضي ها روي شاخه نشسته و بعضي ها مشغول خوشه بندي.

۱۱ـ رشته سخن را بدست گرفت و كلاهي نو براي مردم بافت.

۱۲ـ اگر ساقي چشمان تو باشد يك استكان چاي هم مستم مي كند.

۱۳ـ بيشتر اوقات افكارم را با سكوت ، سانسور مي كنم.

۱۴ـ آجر فشاري هيچ نسبتي با گروه فشار ندارد.

۱۵ـ اوج پرواز روزنامه نگارها خطوط قرمز است.

۱۶ـ براي روشن كردن منظورش ، همه چيز را به آتش كشيد.

۱۷ـ وضعش «توپ» بود ولی با یک «شوت» از میدان خارج شد.

۱۸ـ دست هایم تصمیم گرفتند که مرا نه دست به سینه کنند و نه دست به کمر.

۱۹ـ نقاش فقیر « درد » می کشید.

۲۰ـ خر نادان ، دوست خوب خر سوار است.


۲۱ـ در نبودنت ، خاطراتت خود نمایی می کند.

۲۲ـ مخالفان آزادی افق را با لکه های سیاه کدر کردند.

۲۳ـ عشق زنی بود که سیگار نمی کشید و من ترکش کردم.

فردا اولین روز از بقیه عمر شماست.

۲ـ آن چه را بد می فهمیم ، نمی توانیم خوب بیان کنیم.

۳ـ گاهی اوقات به جای روزنامه با روزنامه نگار برخورد می شود.

۴ـ انسان ، زندانی تنفر و تعصبات خودش است.

۵ـ نیرومند ترین ابزاری که تا کنون بشر شناخته است ، کلمات و الفاظند.

۶ـ روزی که بخشیدن را یاد گرفت ، زندگی کردن را آموخت.

۷ـ خیلی سعی داشت که خود را از دریچه چشم دیگران ببیند.

۸ـ کاش ماشین زندگی دنده عقب داشت.

۹ـ سکوت از شنیدن متنفر است.

۱۰ـ چون گوش شنوایی نیافتم ، حرف هایم را می نویسم.

۱۱ـ بدنماترین خطوط چهره ، حالت غم است.

۱۲ـ بعضی ها تنها دارائی شان امید است.

۱۳ـ لباس آرزو برای تن خیلی ها گشاد است.

۱۴ـ از پاهایم به خاطر تحمل وزنم متشکرم !

۱۵ـ شاید مفهوم زندگی برچسب خوب و بد زدن به پیش آمدهاست.

۱۶ـ آن چه را علاجی نیست ، با «مدارا» درمان کنید.

۱۷ـ شاید تجربه همان خاطرات تلخ گذشته باشد.

۱۸ـ همیشه خنده ای که به قصد شادی باشد زیباست.

۱ـ در جدال اعداد ، این صفر ها هستند که بی طرفند !

۲ـ در زندگی بعضی ها هم نفس هستند و بعضی ها هم قفس.

۳ـ قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد.

۴ـ آن هایی که زبانشان دراز است ، شخصیتی کوتاه دارند.

۵ـ بیهوده متاز ، مقصد همه خاک است.

۶ـ بعضی ها اهل دلند و بعضی ها تندیسی از خاک و گل.

۷ـ سرشناس تر از آرایشگرها کسی را نمی شناسم.

۸ـ باتری خورشید شب ها زیر شارژر ماه است.

۹ـ بچه های فقیر ، فقط در زنگ انشاء کنار دریا می روند.

۱۰ـ برای فرار از ترافیک زندگی ، وارد کوچه علی چپ شد.

۱۱ـ در بیشتر سفیدی ها یک نقطه سیاه نفس می کشد.

۱۲ـ عدد یک را دست کم نگیرید،یک عمر،یک زندگی،یک...

۱۳ـ روزی که بخشیدن را یاد گرفت ، زندگی کردن را آموخت.

۱۴ـ کاش ماشین زندگی دنده عقب داشت !


۱۵ـ چون وقتمون خیلی کم بود ، همه چیز بین ما زود تمام شد.

۱۶ـ وقتی از کارخانه باز نشسته شد در کارخانه با همسرش شریک شد.

۱۷ـ وقتی آبله مرغان گرفتم ، بیش از همه ، از خروس ها وحشت داشتم.

۱۸ـفقط حرف های استاد ریاضیات حرف حساب بود.

۱۹ـ شیرین ترین بازی ها نامزد بازی است ، به شرطی که به ازدواج منتهی شود!

۲۰ـ گل شیپوری نوازنده بزرگ ارکستر باغ است.

۲۱ـ قبض آب را که دید ، برق از سرش پرید.

۲۲ـ کشاورز عصبانی ، بادمجان را زیر چشم دیگران می کارد
.
۲۳ـ در مسابقه ماست خوری همه روسفید شدند.

۱ـ همیشه درست می گویم ، اما نمی دانم چرا حق با دیگران است.

۲ـ آن هایی که بلند فکر می کنند هیچ وقت کوتاه نمی آیند.

۳ـ بعضی ها با نردبان قدرت ، از دیوار حاشا بالا می روند.

۴ـ به علت خالی نگه داشتن جیب مردم ، جیب بُرها متحصن شدند.

۵ـ قيافه ام پاييزي است ، اما دلم بهاري.

۶ـ همه انسان ها شاعرند،چرا كه روزي غزل خداحافظي را مي خوانند.

۷ـ وقتي قلمم شكست ، سانسور با خوشحالي شروع به بشكن زدن كرد.

۸ـ هوا مجاني ، برف و باران ، سرما و گرما مجاني ، ديگر چه مي خواهيم ؟

۹ـ دلم لبريز از فرياد هاي خاموش است ، ديگر جايي براي تو ندارد.

۱۰ـ اعداد درشت ، با صفرها رشد مي كنند.

۱۱ـ اگر قلمم را بشكنند ، قلم پايم را مي تراشم و با آن مي نويسم.

۱۲ـ بعضي ها به پاي هم پير مي شوند و بعضي ها به دست هم.

۱۳ـ در محضر عشق ، شش دانگ دلش را به نام معشوق سند زد.

۱۴ـ بعضي ها در خوابند و بعضي ها قسطي چرت مي زنند.

۱ـ با مجوز شرکت برق ،برق چشمانم را مجانی مصرف می کنم.

۲ـ از نظر عاشق زمستان همان بهار سفید است.

۳ـ خوبی کردن مهم تر از خوب بودن است.

۴ـ وقتی دلم «شور» می زند تارهای قلبم شروع به نواختن می کند.

۵ـ کاکتوس مادر زن گلهاست.

۶ـ بارش باران ،رنگ سیاه شب را برد.

۷ـ افکارم را با سکوت زندانی می کنم.

۸ـ آن قدر به زندگی لبخند زدم که مرا دیوانه پنداشت و ترکم کرد.

۹ـ از هم آغوشی آب و آتش ،فرزندی به نام خاکستر متولد شد.

۱۰ـ شاید پیش نیاز درس زندگی ،یک واحد دروغ باشد.

۱۱ـ برای اینکه احساس خود بزرگی کند ، از کوه غرور بالا رفت!

۱۲ـ شاید اتحاد یک نوع ظاهر سازی برای پنهان کردن دشمنی باشد.

۱۳ـ تمام ارزها را در صرافی معامله می کردند ،بجز عرض معذرت!
۱۴ـ گاهی احساس دل بالاتر از منطق است.

۱۵ـ به غصه هایم خندیدم و دردهایم را به تعصب وا داشتم.

۱۶ـ به دنبال شادی باشید غم ها خودشان ما را پیدا می کنند
.
۱۷ـ برای آنکه به بیراهه نروم ، پشت سر حقیقت راه می روم.