انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ !! اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم .. !! ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد
هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد
تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود
زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد
اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی
کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت
کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!
خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم  یه لگد زدم و همش رو ریختم
 


♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد
در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش  دیدم
اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟
گفتم شما کامباز دیربیزی !!!
خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم تا 14 سالگی فکر می کردم
اگه مغز حیوانات رو بخورم باهوش می شم و آی کیوم می ره بالا !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم
این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!
هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم
می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم
همین الان مهمونا ریختن تو خونه مون
من اومدم تو اتاقم قایم شدم دارم اینا رو می نویسم


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم در دوران کودکی و جاهلیتم فکر می کردم
مو خوره یه جور حشره است که تو سر زندگی می کنه و مو رو می خوره !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم
دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم بچه که بودم تا 6 سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابم
نبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنه
فک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه می رن  !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم
نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!
اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه
گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم
روز اول مدرسه  طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم
یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم
گفتم : آقا یه بسته وینستون بده
مغازه دار گفت : لایت باشه ؟
یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه
برگشتم دیدم بابام پشت سرمه !


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد
گفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟
گفت : دامادومونه !!!


 
♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪   !!  اعـــتــــرآف مــی کـــنــــم ..  !!  ♪┏(・o・)┛♪┗ ( ・o・) ┓♪ 1




 
اعتراف می کنم رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بود
بچه رو بغل کردم می خواستم بگم ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده می مونه !!!






^_____________________^