انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: دفاع مجدد نیکول کیدمن از فیلم « گریس موناکو »
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دفاع مجدد نیکول کیدمن از فیلم « گریس موناکو » 1

به گزارش مووی مگ به نقل از بانی فیلم، نيکول کيدمن استراليايي که امسال به خاطر فيلم افتتاحيه جشنواره کن يعني «گريس موناکو» به مهمترين فستيوال سينماي دنيا آمد، هنوز هم معتقد است جنجال هاي بپا شده درباره اين فيلم در درجه اول محصول درست ديده نشدن آن و فقدان انصاف و اعتدال گرايي در نزد معترضان است. خاندان گريس کلي ملکه سابق کشور پادشاهي و نمادين موناکو مي گويند تصوير ارائه شده از وي در اين فيلم و کاراکتر ايفا شده توسط کيدمن تصوير درستي از کلي نيست و صرفاً يک موجود خيالي و دور از واقعيت و همراه با شاخ و برگ هاي دروغين سينمايي است که به تبع آن بر کلي و خاندان او لطمه مي زند.
* 22 سال پيش

اولين باري که کيدمن به کن آمد، سال 1922 بود و در آن زمان 24 سال بيشتر نداشت. او براي فيلم تقريباً اپيک و پرحادثه و در عين حال رمانتيک «دور و دورتر» کار ران هاوارد و در اثري که تام کروز همسر آن زمان وي هم در آن بازي داشت، به کن آمده بود و تحت تأثير محيط پر زرق و برق فستيوال قرار گرفته و خودش را باخته بود. اينک در 46 سالگي کيدمن بهتر مي تواند اوضاع را کنترل و اتخاذ موضع کند و از Grace of Monaco دفاع و آن را يک کار خوب سينمايي و توام با نيات خوش توصيف کند.

*از کوبريک تا دالدراي

او البته هنوز در مواجهه با سيل عکاسان کمي خودش را جمع و جور مي کند اما مي داند که چطور تصويري از خود ارائه بدهد که به صلاح وي و در عين حال مطابق ميل رسانه ها باشد. اگر اينها را مهارت بدانيم، محصول بيش از دو دهه تجربه اندوزي در مجامع مهم سينمايي و سر و کله زدن با اين و آن و البته بازي در فيلم هاي شاخصي همچون «چشمان کاملاً بسته» کار سال 1999 استنلي کوبريک، «ساعت ها» ساخته 2002 استيفن دالدراي و «کوهستان سرد» به کارگرداني آنتوني مينگلا و محصول 2003 است و حضور وي در «مولن روژ» و «استراليا» فيلم هاي 2001 و 2007 بازلورمن هموطن مشهورش نيز از يادها نرفته است.

*از سه سالگي

نيکول کيدمن فرزند يک روان شناس و يک پرستار است و از سه سالگي به کلاس هاي هنري مي رفت و نوجواني بيش نبود که به مرکز عالي نمايش استراليا بخش نيروهاي جوان آن پيوست. در هيچ زماني شکي وجود نداشت که او به کارهاي هنري خواهد پرداخت و حتي ترس والدين او در اين خصوص که بي رحمي هاي اين حرفه وي را از پاي در آورد، او را از صحنه خارج نکرد. او در اواخر بهار 2014 و اندک مدتي بعد از اتمام جديدترين دوره فستيوال کن مي گويد: شايد بسياري از هنرمندان در انتظار اين باشند که کسي از راه برسد و به آنها بگويد که به هنرشان اعتقاد دارد ولي مهمتر از آن حمايت شدن توسط خودي ها و نزديکان است.

*شهرت و اعتبار

ولي کيدمن بر خلاف نظر و ترس والدين اش از همان نوجواني در اين حرفه موفق شد. وي در اولين فيلم بلندش که «Bush Christmas» نام داشت شرکت کرد و همين طور در يک سريال تلويزيوني به نام «Five Mile Creek» که اينها در استراليا کشور زادگاه وي بود. شهرت و اعتبار او هم با دو فيلم استراليايي با اسامي «شهر زمردين» و «سکوت مطلق» شکل گرفت و با اين مقدمات به سوي استوديوهاي هاليوودي کشيده شد و به سال 1990 در فيلم «روزهاي رعد» که راجع به راننده هاي مسابقات فرمول يک و خطرات پيرامون آنها بود و باز وي را روبروي تام کروز قرار داد، به اهالي آمريکاي شمالي شناسانده شد.

*راههاي گم نشده

از آن پس کيدمن در کارهاي تحسين شده ديگري مانند «پرتره يک بانو» کار سال 1996 جين کمپيون نيوزيلندي و در قسمت اول تريلوژي غريب اجتماعي ـ تاريخي و رمانس لارس فون تري ير دانمارکي يعني «داگ ويل» هم بازي کرد و به آرامي تبديل به هنرمندي شد که هم به درد کارهاي پر هزينه هاليوودي مي خورد و هم از بازي در فيلم هاي مستقل و کارگردانان نوجو ابايي ندارد. او در «تهاجم» که بازسازي فيلم کلاسيک فضايي ـ ترسناک «تهاجم ربايندگان جسم» بود و همچنين «مترجم» کار سياسي ـ حادثه اي سيدني پولاک بازيهايي طبق اصول را ارائه داد و مدعي است حتي بعد از فتح جايزه اسکار برترين بازيگر زن سال 2002 که به خاطر ايفاي رل نويسنده مستعد اما کمي ماليخوليايي آمريکايي يعني ويرجينيا وولف در فيلم «ساعت ها» («لحظات») بود، راهش را گم نکرد.

*بدون پشيماني

با اين پشتوانه ها نبايد از حضور وي در رلي که از همان آغاز هم مشخص بود خاندان گريس کلي آن را به شدت خواهند کوبيد، متعجب شد و معلوم بود او از تبعات بازي در فيلم «گريس موناکو» نخواهد گريخت اما مهمتر از آن آرامشي است که او در برخورد با بحران اعتراض ها به اين فيلم از خود بروز مي دهد. او که رل اصلي را در فيلم «کتابخوان» کار سال 2008 استيفن دالدراي رد کرد، مي گويد افسوسي بابت اين کار هم ندارد و حتي رسيدن اسکار بهترين بازيگر زن آن سال به کيت وينسلت که آن نقش را پذيرفت و در کاري اپيک وار از نو اوج گرفت، او را بابت آن انتخاب پشيمان نکرده است.

*آنها فيلم را نديده اند

مشغله فعلي او، پس زدن حملات پر شماري است که در هفته هاي اخير و بعد از اکران «گريس موناکو» در جشنواره کن به آن صورت پذيرفته و بي گمان بعد از شروع پخش عمومي و جهاني آن از اواسط شهريور ماه از نو شدت خواهد گرفت. کيدمن که در اين فيلم براساس راهنمايي هاي اوليويه داهان کارگردان فيلم جزييات رل مطروحه را درک و پياده کرد، مي گويد: کاري به حقيقت مطلق و صرف نداريم زيرا اين يک کار فيکشن براساس حقايق است و توقع ما از سه فرزند گريس کلي اين است که هرگونه قضاوتي درباره اين فيلم را نيز بر همين اساس انجام بدهند. من فکر مي کنم آنها حتي فيلم را هم به طور کامل نديده اند.

*فرضيه باورکردني

فيلم داهان اين فرضيه را که خود او کاملاً باور دارد، تبليغ و مطرح مي کند که گريس کلي 6 سال بعد از ترک هاليوود و ازدواج با پرنس رايني ير و تبديل شدن به ملکه موناکو با رسيدن پيشنهادي تازه از الفرد هيچکاک و امکان چهارمين همکاري اش با اين فيلمساز افسانه اي و شرکت در «مارني» فيلم سال 1962 وي مردد شده بود و مي خواست موناکو را ترک کند و به دنياي سينما برگردد و در اين فيلم بازي کند و فقط بعد از اعتراض شديد دربار موناکو و ممانعت آنها از انجام اين کار، از آن صرفنظر کرد و در مونت کارلو ماند. داهان با ارائه تصويري پرزرق و برق از گريس کلي که هر ساعت لباس فاخر تازه اي بر تن دارد و ساختن چهره اي شايد تو خالي از وي که محصول تحميل ايده هاي رايني ير و اطرافيانش به وي است، به اعتقاد البرت، کارولين و استفاني دروغ سرايي و به موناکو خيانت کرده است. سه فرزند رايني ير و گريس مي گويند گريس کلي با شرح و وصف داهان و بازي کيدمن موجود تصنعي و مسخره اي است که وجود خارجي نداشته و فقط در مغز داهان و حرکات کيدمن قادر به زندگي است.

*با اهدافي مثبت

کيدمن مدت کوتاهي بعد از پخش اين فيلم در شصت و هفتمين دوره کن و با احتساب اين که اين قضايا در زمان اکران عمومي فيلم تکرار خواهد شد، مي گويد: اين يک فيلم دراماتيک و با اهداف مثبت است و اگر قسمت هايي از آن مطابق با چيزي نيست که خاندان کلي مي گويند، کاملاً طبيعي است زيرا ما روي يک کاراکتر واقعي و ارزشمند و در مورد اتفاقاتي که حقيقي اند، قصه پردازي ها و تخيلات سينمايي هم داشته ايم. مهم اين است که ما اين کار را با نهايت صداقت و ارادت به شخص گريس کلي انجام داده ايم. من کوشيدم در زمان اقامتم در کن با فرزندان کلي ملاقات کنم و حضوري به آنها توضيحات لازم را بدهم اما اين کار امکان پذير نشد. من فقط يک بازيگرم و نه کارگردان و تهيه کننده فيلم ها. من رل گريس را بازي کردم و رفتم و اديت و کوتاه و بلند کردن صحنه ها با آنهاست و نه من و نبايد از من در اين خصوص استنطاق شود.

*طرح هاي بعدي

چون کيدمن مي خواهد تا زمان شروع اکران عمومي فيلم به کلي از اين جنجال ها فاصله بگيرد و راحت باشد. راجع به کارهاي بعدي اش هم حرف هايي را فقط در حد اطلاع رساني بيان مي کند. وي در 4 فيلم جديد بازي کرده که در ادامه سال 2014 و سپس 2015 پخش خواهند شد. يکي «قبل از اين که به خواب بروم»، يک کار تريلر (دلهره آور) از سينماي بريتانيا است که کيدمن در آن روبروي کالين فرت بازي کرده و براساس رماني از اس جي واتسون است. دومي فيلمي به نام «پدينگتون» که يک کار خانوادگي و براساس داستان هاي مايکل باند است و کيدمن مي گويد براي چهار فرزند قد و نيم قدش جان مي دهد. سومي يک فيلم مستقل و کم هزينه استراليايي به نام «سرزمين عجيب» و سرانجام کاري به نام «ملکه صحرا» که فيلمي زندگي نامه اي پيرامون گرترود بل کاشف و باستان شناس معروف بريتانيايي است و آن را ورنر هرتزوگ آلماني کارگرداني کرده است و شايد آخري او را مجدداً نامزد جايزه اسکار کند.

*سخت تر از ماجراي گريس

او به واقع اميدوار است در راه مريل استريپ حرکت کند و مثل وي با نقض قانون نانوشته «رل هاي مهم براي زنان مسن در هاليوود وجود ندارد» حداقل دو دهه ديگر در اين حرفه ابراز وجود کند و البته اين بسيار سخت تر از پس زدن دور بعدي اعتراضات خانمان برانداز بر فيلم «گريس موناکو» است!



منبع : مووی مگ