انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: یه روز یه ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم
شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد



یک روز یه ترکه
.
.
.
.
.
.
.
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه
و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه
مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه
ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم



یه روز یه رشتیه..
.
.
.
.
.
.
.
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد



یه روز یه لره...
.
.
.
.
.
.
.
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد



یه روز یه قزوینی ...
.
.
.
.
.
.
.
به نام علامه دهخدا؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد




یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند...؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند.
پس
با همدیگه بخندیم نه به همدیگه آنقدر این ایمیل را بفرستیم و بخوانیم تا
عادتهای قجری در خندیدن به هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد و
با هم یکی باشیم
مثل همیشه، مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار
متاسفانه مرکز پخش این جوک ها و متلکهای احمقانه پایتخت کشور که باید فهیم ترین مردم کشور رو داشته باشه هست، و این باعث شرمندگی بسیاره، در همین رابطه استاد سخن «شهریار» شعر زیبایی در وصف این اخلاق پست پایتخت نشینان (البته نه همه شون) سروده است:

البته بنده از گذاشتن این شعر قصد توهین و یا اهانت به هیچ کس را ندارم.



الا ای داور دانا،تو میدانی که ایرانی

چه محنتها کشید از دست این تهران و تهرانی

چه طرفی بست از این جمعیت ایران جز پریشانی

چه داند رهبری،سرگشته ی صحرای نادانی

چرا مردی کند دعوی کسی کو کمتر است از زن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(خر) توئی یا من؟!


تو ای بیمار،نادانی،چه هذیان و هدر گفتی

به رشتی کله ماهی خور،به طوسی کله خر گفتی

قمی را بد شمردی،اصفهانی را بتر گفتی

جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی

ترا آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


تو اهل پایتختی و باید اهل معرفت باشی

بفکر آبرو و افتخار مملکت باشی

چرا بیچاره مشتی وحشی و بی تربیت باشی

به نقص من چه خندی،خود سرا پا منقصت باشی

مرا این بس که میدانم تمیز دوست از دشمن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..)توئی یا من؟!


تو از این کنج شیره خانه و دکان سیرابی

بجز بد مستی و لاتی و الواطی چه دریابی؟

در این کولژکه ندهندت بجز لیسانس تون قاپی

نخواهی بوعلی سینا شد و بو نصر فارابی

به گاه ادعا گوئی که دیپلم داری از لندن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


تو عقل و هوش خود دیدی که در غوغای شهریور

کشیدند از دو سو همسایگان در خاک ما لشگر

به نق و نال هم روز حال بد کنی بدتر

کنون ترکیه بین و ناز شست ترکها بنگر

که چون ماندند با آن موقعیت از بلا ایمن

الا تهرانیا،انصاف میکن،خر(..) توئی یا من؟!


گمان کردم که با من همدل و همدین وهمدردی

بمردی با تو پیوستم ندانستم که نا مردی

چه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردی

اگر میخواستی عیب زمان هم رفع میکردی

ولی ما را ندانستی به خود هم کیش و هم میهن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


به شهریور مه پارین که طیارات با تعجیل

فرو میریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیل

چه گویم ای همه ساز تو بی قانون و هر دمبیل

تو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیل

ترا تنبور و تنبک بر فلک میشد مرا شیون

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


به قفقازم برادر خواند با خود مردم قفقاز

چو در ترکیه رفتم وه چه حرمت دیدم و اعزاز

به تهران آمدم نشناختی از دشمنانم باز

من آخر،سالها سرباز ایران بودم و جانباز

چرا پس روز را شب خوانی و افرشته اهریمن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


به دستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم

عدو را تا که ننشاندم به جای خود از پای ننشستم

به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم

چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم

کنون تنها علی مانده است و حوضش چشم ما روشن!

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


چو استاد دغل سنگ محک بر سکه ما زد

ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد

سپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زد

چو تهران نیز تنها دید با جمعی به تنها زد

تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را بر اندازد

نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد

چو تنها کرد هر یک را به تنهائی بدو تازد

چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفراید

تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


چرا با دوستدارانت عناد و کین و لج باشد؟!

چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد؟!

مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد؟!!

هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد

تو گل را خار می بینی و گلشن را همه گلخن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


ترا تا ترک آذربایجان بود و خراسان بود

کجا بارت بدین سنگینی و کارت بدینسان بود؟!

چه شد کرد و لر یاغی،کزو هر مشکل آسان بود

کجا شد ایل قشقائی،کزو دشمن هراسان بود

کنون ای پهلوان چونی،نه تیری ماند و نی جوشن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!


کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان

نه ماهی و برنج از رشت و نی چائی ز لاهیجان

از این قحط و غلا مشکل توانی وا رهاندن جان

مگر در قصه ها خوانی حدیث زیره ی کرمان

دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بنشن

الا تهرانیا،انصاف میکن،(..) توئی یا من؟!
کاملا درسته. من شرمندم از همه کسایی که از رو اسمشون جک ساختم.Sad
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالـــــــــــــــــــــی بود ......ما با ساختن این جوک ها شخصیت ایران رو زیر ؟ میبریم...اینا همش توطئه این اسرائیلی هاسSleepyWinkBig GrinTongue

حالا شما هم هی پشت سر تهرانیا بد نگین..AngryAngry

خیلی خیلی خیلی ممنونBig Grin
ببخشید ولی همه ما ها جوک رو گوش کردیم خدا رو شکر تویه درسمون امسال بوده من از همه با خبرطرمچون امسال تو درسم بوده مرسی من دیگه جوکنمینویسم
تهرانی طهرانب نداره که بیشتر ایرانی ها واسشون جوک گفتن درباره دیگران جا افتادهDodgy
آدم های تهرانیم خیلی بدنیستن مرسیHeartBlushSmile
به نظر من جوک (اقوام) تنها مردم رو نمیخندونه بلکه عامل و باعث بسیاری از گسستگی ها در جامعه و در نتیجه خدشه دار شدن وحدت جامعه است.

البته ابعاد دیگری هم داره که حتی میشه از جوک بعنوان یک سلاح مخرب (فرهنگی) استفاده کرد.

یک بعد دیگرش هم آگاهی مردم جامعه نسبت به وضع کنونی خودشون هست، که این مورد (مثبت) درباره آزربایجان اتفاق افتاده است.

البته من اون بالا نوشتم که قصد توهین به هیچ کسی رو ندارم و فقط شعر استاد شهریار رو گذاشتم، (البته ایشون کم آدمی نیست و دید و نگرش خودش رو در نتیجه سالها همزیستی با مردم تهران نوشته)
واي ايول!!Heart

مردم الان نبايد براي لر هاو.........جك بسازند!

Sleepy
شرمنده اینو می گم ....بخواب باباDodgy
صفحه‌ها: 1 2