انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: دختر کوچک
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
[rtl]دختر کوچولو واردبقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:[/rtl]

[rtl]مامانم گفته چیزهاییکه در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش...[/rtl]

[rtl]بقال کاغذ رو گرفت ولیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:[/rtl]

[rtl]چون دختر خوبی هستیو به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.[/rtl]

[rtl]ولی دختر کوچولو ازجای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"[/rtl]

[rtl]دخترک پاسخ داد:"عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟
"
[/rtl]

[rtl]بقال با تعجب پرسید:[/rtl]

[rtl]چرا دخترم؟ مگه چهفرقی می‌کنه؟[/rtl]

[rtl]و دخترک با خنده ایکودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره![/rtl]
من خونده بودم ولی بازم جالب بودSleepy