30-06-2014، 10:16
[font="]گنجشکی با عجله و
تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت[/font] ![font="]پرسیدند
: چه می کنی ؟[/font][font="]پاسخ
داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را
روی آتش می ریزم[/font] ![font="]گفتند
: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای
ندارد[/font] ![font="]گفت
: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که
دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟[/font][font="]پاسخ
میدم : هر آنچه از من بر می آمد
تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت[/font] ![font="]پرسیدند
: چه می کنی ؟[/font][font="]پاسخ
داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را
روی آتش می ریزم[/font] ![font="]گفتند
: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای
ندارد[/font] ![font="]گفت
: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که
دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟[/font][font="]پاسخ
میدم : هر آنچه از من بر می آمد