20-07-2014، 18:52
موهای سفید در شقیقه هایش ظاهر شده بود. نمی توانست غذا بخورد. شصت سیگار در روز می كشید دائما دست هایش می لرزید . حقیقت این بود كه نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. منزوی شده بود و هیچ راهنمایی برای درست فكر كردن نداشت.
در حوادث منجر به كودتای 28 مرداد 1332 شاه تحت فشار اعصاب قرار گرفته بود و هر شب دوای خواب می خورد. موهای سفید در شقیقه هایش ظاهر شده بود. نمی توانست غذا بخورد. شصت سیگار در روز می كشید دائما دست هایش می لرزید . حقیقت این بود كه نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. منزوی شده بود و هیچ راهنمایی برای درست فكر كردن نداشت. به اطرافیانش اعتماد نداشت. یكی از اشخاصی كه هر روز ملاقات می كرد به او توصیه می كرد « اعلیحضرت اعلام جمهوری كنید و خود را نامزد ریاست جمهور نمایید یقین است كه شما شانس انتخاب شدن خواهید داشت». ثریا هم او را وادار به مبارزه نمی كرد . برعكس او هیچگاه زندگی در ایران را دوست نداشت و فشاری كه وضعیت به آن ها وارد می ساخت به او تمایل ترك كشور را می داد. شاه كه در دفترش منزوی شده بود روزهای خود را به خواندن می گذرانید و از خود سوال می كرد كه آیا زیاد از حد منتظر حوادث باقی نمانده. تردیدی كه در وجودش بود یكی از جهت حسابی بود كه معتقد به سرنوشت بود و می خواست كه جریان حوادث سیر خود را بكند تا اینكه ایرانی ها بفهمند كه اگر علیه مصدق عمل می كنند به نفع كشور است. صوفی گری او وادارش می كرد كه به قضا و قدر بیاندیشد. . .
در حوادث منجر به كودتای 28 مرداد 1332 شاه تحت فشار اعصاب قرار گرفته بود و هر شب دوای خواب می خورد. موهای سفید در شقیقه هایش ظاهر شده بود. نمی توانست غذا بخورد. شصت سیگار در روز می كشید دائما دست هایش می لرزید . حقیقت این بود كه نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. منزوی شده بود و هیچ راهنمایی برای درست فكر كردن نداشت. به اطرافیانش اعتماد نداشت. یكی از اشخاصی كه هر روز ملاقات می كرد به او توصیه می كرد « اعلیحضرت اعلام جمهوری كنید و خود را نامزد ریاست جمهور نمایید یقین است كه شما شانس انتخاب شدن خواهید داشت». ثریا هم او را وادار به مبارزه نمی كرد . برعكس او هیچگاه زندگی در ایران را دوست نداشت و فشاری كه وضعیت به آن ها وارد می ساخت به او تمایل ترك كشور را می داد. شاه كه در دفترش منزوی شده بود روزهای خود را به خواندن می گذرانید و از خود سوال می كرد كه آیا زیاد از حد منتظر حوادث باقی نمانده. تردیدی كه در وجودش بود یكی از جهت حسابی بود كه معتقد به سرنوشت بود و می خواست كه جریان حوادث سیر خود را بكند تا اینكه ایرانی ها بفهمند كه اگر علیه مصدق عمل می كنند به نفع كشور است. صوفی گری او وادارش می كرد كه به قضا و قدر بیاندیشد. . .