انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: سلام حاجي
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
قبل ازين که حرفامو شروع کنم ميگم منو ببخش حاجي منو ببخش که وقتي دل ميشکنه عجيب نيست که تيزي هاش به دست و بال اوني که دل و شکونده بگيره تو هيچ وقت سر قرارمون نيومدي يه قرار يه طرفه بايد زودتر مي فهميدم که قرارمون يه طرفه بود

حاجي تو زنده بودي زنده تر از من اما حرفامو گوش ندادي من بهت احتياج داشتم تو ميتونستي کمکم کني

هميشه تنها بودم هميشه من بودم و يه مسير طولاني و سخت و مردمي که چيزائي که براي من مهم بود براشون ارزشي نداشت فقط تو و دوستاي شهيدت حرف منو مي فهميد من به حضورتون احتياج دارم به ديدنتون

مي بيني حاجي همه دروغ ميگن اگه بودي راستشو ميگفتي هر کي به يه چاهي چسبيده و بهش ميگه راه. من هر جا دنبال يکي مثل تو گشتم نبود چقدر ازت خواستم بياي چرا نديدمت لابد چشام بسته بود اگه اين طوره چرا صدام نکردي تا بازشون کنم؟حاج همت من از همه چيزايي که برام مهم بود نگذشتم؟ نگذشتم حاجي . من کارايي که تو خوابم نميديدم که من انجامشون بدم انجام ندادم؟ها حاجي؟بعضياش کمرمو ميشکست سختتر از اوني بود که فکر ميکردم طعنه ها نگاه ها فاصله ها گفتم تا آخرش ميرم اما مگه ميشد تک و تنها يه دنياي پر زرق و برق يه دخترجوون و تازه کار  با يه عالمه آدمي که دور خودشون مي چرخيدن منم دور خودم ميچرخم يه مدت گوله ميرفتم يه مدت به نفس نفس ميوفتادمو تلو تلو مي خوردم شما که شهيد شديد شما که عنايت به اين بزرگي بهتون شد شما که که لطف خدا شامل حالتون شد ره صد ساله رو يه شبه رفتيد نميگيد من يه دختر تنها يه شهر غريب يه کوله بار پر بدبختي و دربدري اين راه دراز صد ساله که فقط براي رسيدن به نقطه آغاز دويست سال بايد صبور باشم و صبورو صبور واين صبر باچه شوري با چه شوقي .

رفتيد که ما راحت مسيرو بريم که آزاد باشيم براي انتخاب که کسي براي زدن حرف حق مجازاتمون نکنه کارتون حق بود و حسيني اما حالا راحت کدوم مسيرو بريم همون مسيري که براي طي کردنش به عشق وشور نيازه اما حاجي نيستي اين شور و به پا کني .

من از تو حاجي يه رابطه خواستم توهم لابد ضابطه رو به رابطه ترجيح دادي و گفتي که من لايق نيستم راستم گفتي من اشتباه کردم که فکر کردم ميشه فکر کردم همين که ميخوام ميشه نميگم هيچي ندادي حاجي همون که مردم بهش ميگن حاجت اما يادم نمياد ازت حاجت خواسته باشم خواستي دهنمو ببندي با معرفت ديدي اصلا نديدم چه برسه به اين که دهنم بسته بشه من فقط يه رابطه خواستم تا بهم شور بده تا فکر نکنم تنهام تا بهم قدرت تحمل بده تا وصل باشم چيز زيادي بود ؟ يادته کوچولو بودم يروز عکستو نقاشي کردم و نشستم باهات حرف زدم جوابي نيومد يادته اولين باري که تو قطعه شهدا داداشم اسمتو نشونم داد خشکم زد گفتم حاجي من اينجاست؟چقدر باهات حرف زدم  اما جوابي نيومد ميخواستم ببينمت تا همون طور که من با خود تو حرف مي زنم تو هم با خود من حرف بزني يه چيزي که مختص من باشه هر چقدر که به نظر ديگرون مسخره بياد اما من صبر ميکنم

 

 

 

حالا هم فقط وفقط ميگم:

 

 

 

اي صاحب کرامت شکرانه سلامت            روزي تفقدي کن درويش بي نوا را

 

 

 

 

 

نويسنده : محبوبه داودي