انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان من و خواهرم!!!!!!!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
گفتگوی بین و من و خواهرم بعد از پوشیدن لباس جدیدش و نظر خواستن از من :

آجیم :  نگا ببین این مانتوهه بهم میاد ؟؟ ^__^

من: آره خواهری ... قشنگه

خواهرم : اصلنشم قشنگ نیس... چاق نشونم میده !!

من : ولی به نظر من قشنگه ... آخه تو که 60 کیلو بیشتر نیسی

خواهرم: با من بحث نکن ..میگم چاق نشون میده!

من : باشه بابا چته داد میزنی حالا...اصلا چاق نشونت میده خوب شد؟

خواهرم: چاق خودتی !!

من: ای بابا ، مگه من گفتم چاقی ؟؟؟

خواهرم: اصلا دیگه ازت نظر نمیپرسم !!!

من : نپرس ... والا ، بهتر!

خواهرم : کصاااافط ! میبینی چطور داری با من حرف میزنی؟

من : فدات بشم ، قربونت برم ، عزیز دلم ، تو بگو من چی کار کنم ؟! هر چی تو بگی ..!

خواهرم : هیچی ، دیگه نظر نده ...! باشه ؟!

من : باشه عزیزم ، چشم!

خواهرم: خیـــــــــــــــــلی بیشووووووری ..!

پوووووووووووووووووف




سپاس یادت نره تا سپاس ندادی بیرون نمیری شیر فهم شد؟؟WinkWink
هستند انسان هایی که الکی نظر میگیرن و اخرش همون که ما گفتیم نپوش رو انتخاب میکننExclamationخدا نگذره ازشون با احساسات و اعصاب طرف بازی میکنن
میسی...
همه دخترا همینن...Big GrinBig Grin
aaliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
ممنون