انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان...آرزو...خیلی کمه در حد یک بند ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن
آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد.
آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟
آبجی بزرگه گفت: م م م راست

آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا
… بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!
آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی!
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره
دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت
: دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی؟
آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه
بعد سه تایی زدن زیر خنده
((آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی))
اخیییییییییییییییی
آخــــــــــــــــــــــی عزیزم...cryingcryingcryingcryingcrying
اخی خیلی قشنگ بود
زیبا بود فقط چرا اشکم رادر اوردیcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
ممنون ....!!!
خوب بود-___-
خیلی ناراحت کننده بود
ممنونمcryingcryingcryingcrying
p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336p336
عرررررررررررررر عررررررررررررررررر
تکراری
ممنون
دلم گرف
هــــــی .......
صفحه‌ها: 1 2 3