انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستا خیلی غم انگیز و واقعی درباره عشق.من که گریم گرفت
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پسري عاشق دختري شده بود
ولی دختر هميشه به او جواب رد ميداد!
يک شب پسر تصميم گرفت عشق خودش را به دختر ثابت کند
به دختر گفت:
يا مال من باش يا خودکشي ميکنم!...
دختر سر حرفش بود و باز هم جواب منفی داد ...
پسر بعد از شنيدن جواب منفي به خودش بنزين تزريق کرد و تا چند هفته به کما رفت.
بعد از مدتها بهوش آمد و در همان لحظات اولیه پس از به هوش آمدن
دختر را بالاي سرش ديد که به ملاقاتش آمده بود
اما.......
عشق آن پسر به نفرت تبديل شده بود
چاقوي جراحي را برداشت تا دختر را بکشد
در راهروی بيمارستان دنبال دختر ميدويد تا اینکه در انتهای سالن بيمارستان دختر را گرفت.......
آقا.... چشمتون روز بد نبینه
تا چاقو جراحي رو برد بالا که بزنه به قلب دختره
يهو پسره بنزين تموم کرد!!!!
حالا پمپ بنزينم اون نزديکيا نبود
هيچي ديگه.....
هيچکسم تو اين گروني بهشون بنزين نداد
دختره خيلي شانس آورد ....... خلاصه .....
اگه فحش بدید دیگه داستان براتون نمیسازم 
و در ضمن به روحم هيچ اعتقادي ندارم!
هههه خیلی باحال بود
cryingManam koli  gerye kardam
چه مضخرفBig GrinBig GrinConfused
ایستگاه کردی مارو ها