انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: پیروز نهاوندی(دلاور ایرانی عرب ستیز)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
به نام پرودگار جان و خرد
درود

پیروز نهاوندی همان کسی است که عمربن الخطاب ملعون رو به هلاکت رسانده است.

اعراب به او فیروز ابولولو میگفتند زیرا او دختری به نام مروارید داشت و مروارید در زبان عربی یعنی لولو و ابولولو یعنی پدر مروارید.

او یکی از قهرمانان تازی ستیز ایرانی است.که قتل عمر توسط او اندکی مرهم بر زخم تصرف ایران به دست اعراب میگذارد.
این دلاورمرد ایرانی یکی ازسربازان شجاع تحت فرماندهی رستم فرخزاد بود که در جنگ بین ایران و روم بدست رومیان اسیر شد

سپس هنگامی که اعراب تازی به روم یورش بردند پیروز باری دیگر اسیر شد منتها این بار بدست تازیان.
پیروز مردی بود قوی هیکل،بسیار خوش چهره،و روشن بین بود. وآشنا به تمام فنون و مهارت های روزگار
اوغلام یکی از مریدان عمر به نام مغیره بن شیعه شده بود.
روزی مغیره بن شیعه نامه ای به عمر نوشت و از او خواست که پیروز به مدینه بیاید و مردم مدینه را با فنون و علوم منحصر به فرد خودش آشنا کند.و عمر هم با اینکه ورود هر غیر عرب را به مدینه ممنوع کرده بود اجازه ورود پیروز را به مدینه داد.

روزی پیروز به سوی عمر میرود و عمر از او می پرسد که تو چه مهارتهایی داری و پیروز در پاسخ به عمر میگوید من به فنون درودگری،نقاشی،کنده کاری و آهنگری تسلط دارم.

عمر به پیروز میگوید که من شنیده ام تو توانایی ساخت آسیابی را داری که می تواند گندم را آرد کند.آیا میتوانی چنین آسیابی را برای من بسازی.؟
پیروز گفت آری اگر زنده باشم چنین آسیابی را برای تو بنا کنم که تمام مغرب و مشرق زمین از آن سخن گویند.

عمر از این سخن پیروز هراسان شد و گفت این مرد مرا به جان خود بیمناک کرد.
نوشته اند وقتی که اسیران ایرانی را دسته دسته به مدینه میبردند پیروز نهاوندی ایستاده بود و به اسیران می نگریست.کودکان خوردسال را که در بین این اسیران بودند دست بر سرهاشان میکشید و میگریست و میگفت عمر جگرم را خورد.بدین ترتیب پیروز که یک سرباز شجاع و میهن پرست ایرانی بود تصمیم به تلافی و قتل عمر را گرفت
قتل عمر دوسال بعد از جنگ نهاوند صورت گرفت.
در سپیده دم ماه ذی الحجه عمر که به عنوان امام جماعت در حال خواندن نماز بود پیروز وارد مسجد شد و بوسیله خنجر حبشی که دارای دوسو بود شش ضربه ی کاری بر پیکر نحس عمر وارد آورد و عمر از طریق یک ضربه که به زیر ناف او وارد شد بود و بسیار سهمگین و عمیق بود به هلاکت رسید.
پیروز بعد از این واقعه از مسجد گریزان شد و به هرمزان که یکی از سرادارن سپاه ایران بود پناهنده شد.سپس پیروز به عراق رفت و در نهایت رهسپار کاشان شد و در همانجا دار فانی را بدرود گفت.
بعد از مرگ عمر پسرش عبیدالله سه نفر را به شهادت رساند یکی از آنها هرمزان بود که در قتل عمر با پیروز همدست بود دیگری حنیف که عبیدالله به او مزمون بود و دیگری هم مروارید دختر پیروز.
بدین ترتیب ایرانیان کینه ی ضربتی را که از دست عمر در قادسیه،جولاء و نهاوند دیده بودند در مدینه از او بازستاندند ونیز در هرشهری که مورد غارت و دستبرد عربان میگشت،ناراضیان تا آنجا که ممکن بود،در می ایستادند و تا وقتی که به کلی از دفاع و مقاومت نومید نشده بودند در برابر فاتحان که به رغم سادگی سپاهیانه رفتاری تند و خشن داشتند سر به تسلیم فرود نمی آوردند.

نامت جاودان و یادت گرامی پیروز...........

آرامگاه پیروز نهاوندی در شهر کاشان

پیروز نهاوندی(دلاور ایرانی عرب ستیز) 1

منبع:کتاب دوقرن سکوت نوشته ی دکتر زرین کوب صفحات 86 تا 90 ،و بخشهایی از ویکیپدیای انگلیسی

گردآوری:آریوبرزن

پیروز نهاوندی(دلاور ایرانی عرب ستیز) 1
می گن اون مسلمان نبوده وبه عمر میاد تا از آسیابش دیدن کنه عمر رو وسط چرخ آسیاب میندازه و وتامیتونه بهش خنتجر میزنه.
درود و خسته نباشید بله واقعا جنایات زیادی که عمر ملعون بر علیه پارسیان انجام داد تمامی نداشته و ندارد.
فرهنگ ما را دگرگون ساخت. میهنمان را برهم زد. نژآدمان را برانداخت. ادبیاتمان را نابود کرد.
اما امروزه هنوز هم افراد نادانی هستند که سنگ عمر را بر سینه زده و او را که تحریفهای متعددی در اسلام اورد و پارسیان را نابود کرد، گرامی میدارند.
از جمله تحریفاتی که عمر بوجود اورد اینه که موقع نماز گفته که باید دست به سینه باشید!!!!

که خوشبختانه مکتب شیعه این تحریفات رو نپذیرفت.
عمر عمرو عو عو  سگ پدرو عو عو  کره خرو عو عو Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin
عمر نگو بلا بگو سنگ در خلا بگو
به زودی کاملشو میذارم