18-08-2014، 14:03
جانگ اوکی جونگ که مادری برده داشته و پدرش در کودکی از دست داده بود و در پناه یکی از خیاطان چوسان بزرگ شده است.
در کودکی به طور اتفاقی ولیعهد را دیده بود.آن زمان خیلی به هم علاقه مند شدند و با هم قول گذاشتند زمانی که بزرگ شوند با یکدیگر ازدواج بکنند.
زمانی که بزرگ میشوند هم صورت ولیعهد و هم صورت جانگ اوک جانگ تغییر میکند.بار ها همدیگر را میبینند و برایشان این مسئله مبهم است که قیافه هایشان آشناست و به نظر می رسد همدیگر را می شناسند اما نمی دانند که همدیگر را کجا دیده اند.
ولیعهد پادشاه چوسان می شود و با اجبار با یکی از دختران اشراف زاده به نام اینهیون ازدواج میکند.اینهیون ملکه ای فاسد و منفی می شود.
زمانی که اینهیون ملکه چوسان شد پادشاه با فردی که سال ها عاشقش بوده ازدواج میکند.نام او جانگ اوک جانگ می باشد.ملکه اینهیون در تمام دوران حکومت خود کارهای بدی را که انجام داده است گردن بانو جانگ می اندازد و بلاخره موفق می شود حکم قتل بانو جانگ را از امپراطور بگیرد و .......................
در کودکی به طور اتفاقی ولیعهد را دیده بود.آن زمان خیلی به هم علاقه مند شدند و با هم قول گذاشتند زمانی که بزرگ شوند با یکدیگر ازدواج بکنند.
زمانی که بزرگ میشوند هم صورت ولیعهد و هم صورت جانگ اوک جانگ تغییر میکند.بار ها همدیگر را میبینند و برایشان این مسئله مبهم است که قیافه هایشان آشناست و به نظر می رسد همدیگر را می شناسند اما نمی دانند که همدیگر را کجا دیده اند.
ولیعهد پادشاه چوسان می شود و با اجبار با یکی از دختران اشراف زاده به نام اینهیون ازدواج میکند.اینهیون ملکه ای فاسد و منفی می شود.
زمانی که اینهیون ملکه چوسان شد پادشاه با فردی که سال ها عاشقش بوده ازدواج میکند.نام او جانگ اوک جانگ می باشد.ملکه اینهیون در تمام دوران حکومت خود کارهای بدی را که انجام داده است گردن بانو جانگ می اندازد و بلاخره موفق می شود حکم قتل بانو جانگ را از امپراطور بگیرد و .......................