انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: اینم برای اقامون(خداوکیلی چندتا سپاس داره؟)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
نگارا ، وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشی
دلم بی‌تو به جان آمد ، بیا، تا جان من باشی

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی
مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی



به غم زان شاد می‌گردم که تو غم خوار من گردی
از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

بسا خون جگر جانا ، که بر خوان غمت خوردم
به بوی آنکه یک باری تو هم مهمان من باشی

منم دایم تو را خواهان ، تو و خواهان خود دایم
مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟

همه زان خودی جانا ، از آن با کس نپردازی
چه باشد ای ز جان خوشتر ، که یک دم آن من باشی ؟

اگر تو آن من باشی ، ازین و آن نیندیشم
ز کفر آخر چرا ترسم ، چو تو ایمان من باشی ؟

ز دوزخ آنگهی ترسم که جز تو مالکی یابم
بهشت آنگاه خوش باشد که تو رضوان من باشی

فلک پیشم زمین بوسد ، چو من خاک درت بوسم
ملک پیشم کمر بندد ، چو تو سلطان من باشی
















ین گونه‌ام كه در غم غربت شكیب نیست

گر سر كنم شكایت هجران غریب نیست

جانم بگیر و صحبت جانانه‌ام ببخش

كز جان شكیب هست و ز جانان شكیب نیست

گم گشته‌ی دیار محبت كجا رود؟

نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

عاشق منم كه یار به حالم نظر نكرد

ای خواجه درد هست و لیكن طبیب نیست



در كار عشق او كه جهانیش مدعی است این شكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت

و این بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست

گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام

كاین سوز دل به نـاله‌ی هر عندلیب نیست

























ای عاشقان برای ظهورم دعا کنید

روز و شبان به سوی خدا التجا کنید

گر انتظار امر فرج می کشید پس

باید که روز و شب همه از دل نوا کنید

آن یوسفی که در چه غیبت بود منم

ای قافله ! طناب برایم رها کنید

بگذشت عمر اشک من زار از هزار

با اشک خویش پاک ز من اشکها کنید

زندان غم مرا به اسارت کشیده است

ای عاشقان مرا ازاسارت رها کنید

از مهدی غریب وطن یاد آورید

هر گاه یاد جد غریب مرا کنید

از من در این زمانه نباشد غریب تر

از بهر این غریب زمانه دعا کنید

امروز سیل اشک بریزید بهر من

فردا که شد ظهور ، ز جان خنده ها کنید

به امید ظهور















و نیستی و انسان به طرز غریبانه ای عریان می شودو تمام لحظه های شنیدن، کر...
«تو نیستی» الفبای معصومانه ای استدر کالبد مسخ دفترمان جاری...
دنیا آبستن کودکان عصیان و عرصه بی دریغ پاییز گونه ای است
که زانوان سبز آزادی را بارها زمین می زند
طنین آمدنت مگر به سرودی بلند بدل کند
هجای سست عدالت را سال ها ایستاده ایم
به بدرقه شانه هایت دررواق هایی بی حوصله
و تو نیستی...



















ین جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی

مانده ست دل اسیر و هزاران سؤال تلخ ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی

کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویش ای آفتاب روشنِ فردا، نیامدی

افسرده دل به دامن تفتیده کویر ای روح آسمانی دریا، نیامدی

ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگار زیباترین بهانه دنیا نیامدی

ای از تبار آینه ها، ای حضورسبز ای آخرین ذخیره طاها نیامدی

این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام ماند این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی













مى شود فرصت دیدار مهیّا حتماً

بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً

اى كه دنبال دواى غم هجران هستى

مى شود درد نهان تو مداوا حتماً

اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم

وعده ى ما همه افتاده به فردا حتماً

ثمر گریه ى ما خنده ى روز فرج است

آن زمان مى شكفد خنده به لب ها حتماً

دورى غیبت طولانى و تأخیر ظهور

امتحانى است براى همه ى ما حتماً

كار ما منتظران چیست؟ امید و تقوا

غم نخور مى شود آخر گره ها وا حتماً

هركه در زمره ى ما منتظران مى باشد

مى كند تا به ابد پشت به دنیا حتماً

انبیاء منتظر آمدنش مى باشند

مى رسد پشت سرش حضرت عیسى حتماً

كاش باشیم و ببینیم كه روز رجعت

مى سپارد عَلَم خویش به سقّا حتماً

زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست

مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً

انتقام دَرِ آتش زده را مى گیرد

و به آتش بكشد آن دو نفر را حتماً







خداوکیلی چندتا سپاس داره؟
میسیUndecidedUndecidedUndecidedBig GrinBig Grin
مرسی ..

من کہ هیچی نفهمیدم :I
ای کاش میشد بیشتر سپاس بدمSmileTongue
(26-12-2014، 15:16)MЄԼƠƊƖ✘ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
مرسی ..

من کہ هیچی نفهمیدم :I

برای امام زمانه
جاش تو ادبیاته ولی خو قشنگ بودp336
حوصله ندارم بخونمBig Grin
مرسی....
فقط خدایی طولانی بود...
HeartHeartHeartHeart
مرسی..
نخوندم:|
صفحه‌ها: 1 2 3 4