انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: قسمت 2 فن فیکشن وان دایرکشن ور شکسته میشود!!؟؟
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
تو رو خدا سپاس و نظرcrying
زنگ رو زدو و بعد زین اومدو بهم دست داد.

زین : سلام چه عجب اومدی امیدوارم بقیه هم بیان!
خودم :ینی هنوز نیومدن؟بیا اینو بگیر یکم تخمه خریدم.
-ایول دمت گرم بیا بشین!
رفتم و نشستم ظاهرا مامان زین هم خونه بود.(دیییییییییییییییینگ دیییییییییییینگ)مثله اینکه بقیه هم اومدن زین رفت درو باز کردو دید دست لیام هنو رو زنگ در مونده بعد از اون نگاه خصمانه ها به لیام انداخت و لیام با یه لبخند دستش رو از روی زنگ برداشت.
لیام :سلام!
زین:مرض. بیاتو.
نایل : سلام زین یکم مهربون باش!
زین :با این اوضاع ؟
لوییس هم سلام دادو همه اومدن داخل و سر جاهاشون نشستن.
زین نشسته بود رو زمین و سیگار می کشید لیام هم کنترل رو گرفته بود دستش و مشغول تلویزیون بودنایل هم پلاستیک تخمه رو گذاشته بود جلوش و مثله جونش ازشون مراقبت می کرد تا کسی از اونا برنداره و بخوره!لوییس هم دستشویی بودمنم یه جا نشسته بودم و بقیه رو نگاه می کردم!
بازی شروع شد بازیه منچستر و رئال بود (شما کدوم تیم رو دوست دارید؟)تو همون چند دقیقه ی اول بازی ،بازیکن تیم حریف نزدیک دروازه شد و میخواست گل بزنه هممون از جاهامون پاشدیم و با صدای بلند داد زدیم وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!!
یهومامان زین بایه دامن گل گلی چین دار از داخل آشپزخونه اومد بیرون حواسمون  دوباره رفت به بازی که دیدیم رو صورت زین یه دستگیره افتاده!!(از اون دستمال ها که ماماناتون باهاش قابلمه های داغ رو برمی دارن)کاره مامانش بود!
مامان زین:واقعا که خجالت هم نمی کشن خر های گنده هر سری این بازیه فوتبال کوفتی شروع می شه مثله عنکبوت میرن تو تلویزیون!آهای آقای مالک (زین)این پوست تخمه های رو فرش رو جمع کن .توی دلش می گفت:ایشالا کوفت بخورید این پسره لوییس هم که انگاری 10 روزه نریده الان تخلیه می کنه!
زین:مامان چقد غر میزنی!بابا دور همیم دیگه این قدر گیر نده!اه اه اه اه اصلا برو بیروووننن.نه نه نه غلط کردم اول یه زیر سیگاری بیار بعد برو!!توهمین حال صدای دادو فریاد نایل اومد!
نایل:بیشعور،بی فرهنگ،دیددددددددددددد،دیدددددددددد!!
همه سرمون رو برگردوندیم با چشایی که به اندازه ی گردو باز شده بود.
دیدیم لیام یه تخمه گرفته دستش و با دهنه باز و حالت تعجب داره به نایل نگاه می کنه!همون موقع لوییس از دشویی اومد بیرون:
لوییس:آخیش راحت شدم..........انگار تازه متولد شدم!!
همه ی ما:هااااااااااا؟؟؟جانمممممم؟؟؟
- هیچی شما حواستون به خودتون باشه!
رفتیم سر موضوع اصلی ینی مامان زین!خانوم مالک(مامان زین)از حرصش اومدو بایه دستمال بزرگ شروع کرد به پاک کردن صفحه ی تلویزیون ماهم سرهامونو بالا و پایین می کردیم تا بتونیم بازی رو نگاه کنیم.

(فعلا تا این جارو داشته باشید)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قسمت 2 فن فیکشن وان دایرکشن ور شکسته میشود!!؟؟ 1
افرین!
جالب بود
ممنون!!Heart
فدات ...
بقیه رو هم بزار لطفا
حتما !!
سعی کن قوی ترش کنی
من که عاشقش شدم