انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: خدایا(فقط بیا ببین سه)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سالها پیش زمانی که به عنوان یک داوطلب در بیمارستانی مشغول کار بودم با دختری بیمار به نام "لیزا" اشنا شدم که از بیماری نادری رنج میبرد...ظاهرا تنها شانس بهبود او گرفتن خون از برادر 7 ساله اش بود......
چرا که ان پسر نیز قبلا به همین بیماری مبتلا بوده و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود...
پزشک معالج وضعیت بیماری "لیزا" را برای برادر هفت ساله او توضیح داد و سپس از آن پسرک پرسید:آیا برای بهبود خواهرت حاضری به او خون اهدا کنی؟
پسرک کوچولو اندکی مکث کرد و از دکتر پرسید:اگه این کارو بکنم خواهرم زنده میمونه؟
دکتر جواب داد بله و پسرک نفس عمیقی کشید و قبول کرد.
او را در کنار تخت خواهرش خواباندند و دستگاه انتقال خون را به بدنش وصل کردند.پسرک به خواهرش نگاه میکرد و لبخند میزد و در حالی که خون از بدنش خارج میشد به دکتر گفت:
آیا من به بهشت میرم؟؟!!!...
پسرک با شجاعت خود را آماده مرگ کرده بود.چون فکر میکرد که قرار است تمام خونش را به خواهرش بدهد!!!!!

زندگی واقعی شما زمانی است که کاری برای کسی انجام دهید

که توان جبران محبت شما را نداشته باشد.

اثر: "بنجامین فرانکلین"



ﺑﺒﯿﻦ ﺭﻓﯿﻖ !!..
ﺍﮔﻪ ﻛﺜﺎﻓﺖ ﻛﺎﺭﻱ ﻫﻢ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ
ﺍﮔﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺑﺨﻮﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺨﻮﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ
ﻭﺟﻮﺩ
ﺍﮔﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﻦ ﺩﻭ ﺩﻝ ﻧﺒﺎﺵ
ﺭﺍﻫﺘﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻦ ﭘﺴﺮ
ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﻋﻮﺿﻲ ﺑﺎﺷﻲ
ﻣﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻋﻮﺿﻲ ﺑﺎﺵ
ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺑﻲ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﻲ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﻳﻦ ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﻭ
ﺑﺬﺍﺭ ﻛﻨﺎﺭ
ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﻲ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍ
ﺑﺬﺍﺭ ﻛﻨﺎﺭ
ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ ﻋﺸﻘﻲ!
ﻣﻴﻔﻬﻤﻲ؟!


تو شهر بازی شیراز نشسته بودم واسه خودم با محمد و محمدرضا و محسن .یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد پیشم بهم گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ازم بخر!! نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا..اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت میدم…بهش گفتم اسمت چیه…؟
-فاطمه…بخر دیگه…!
-کلاس چندمی فاطمه…؟
-میرم چهارم…اگه نمی خری برم..
-می خرم ازت صبر کن دوستامم بیان همشو ازت میخریم مامان و بابات کجان فاطمه؟؟
-بابام مرده…مامانمم مریضه…من و داداشم لواشک می فروشیم
(دوستام همه رسیدند همه ازش لواشک خریدند خیلی خوشحال شده بود…می خندید…از یه طرف دلم سوخت که ما کجاییم و این کجا…از یه طرف هم خوشحال بودم که امشب با دوستام تونستیم دلشو شاد کنیم)
-فاطمه میذاری ازت یه عکس بگیرم؟
-باشه فقط ۳ تا !
-باشه…
-اگه ۵۰۰ تومن بدی مقنعمو هم بر میدارم
- فاطمههههههههههههههههه…دیگه این حرف و نزن! خیلی ناراحت شدم ازت!
سریع کوله پشتیشو برداشت و رفت…وقتی داشت می رفت.نگاش می کردم …نه به الانش…نه به ظاهرش …به آینده ایی که در انتظار این دختره نگاه میکردم…و ما باید فقط نگاه کنیم…فقط نگاه…فقط نگاه…
خواهش میکنمSad
-اگه ۵۰۰ تومن بدی مقنعمو هم بر میدارم

اینجاش واقعا اشک ادمو درمیاره
دوست عزیز در مورد متن دومی که نوشتی نظر من اینه که یه سری ادمای مذهبی دیگه از دین داری خسته شدن یه سری چیزارو کنار میزان یه چیزایی رو نه ولی ایا بهتر نیست یه سری چیز هارو هم در خودش داشته باشه تا اینکه هیچ اعتقادی نداشته باشه.