انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ما ماهواره نداشتیم…!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ما ماهواره نداشتیم…!
 
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است…!
 
ما خیلی قانع بودیم به خدا…!
 
صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی…
 
یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش A.B.C.D…!!
 
زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند…
 
حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند…!
 
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند…!!!
 
عاشق که می شدیم، رویا می بافتیم…
 
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم…!
 
ما خودمان خودمان را شناختیم!
 
بدنمان را…
 
جنسیتمان را…
 
یواشکی و در گوشی آموختیم…!
 
هیچکس یادمان نداد…!!!!
 
و حالا…
 
گیر افتاده ایم بین دو نسل!!
 
نسلی که عشق و حال هایشان را توی شهر نو ها و کاباره های لاله زار کرده بودند…
 
و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند…
 
و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند!!!!!
 
سلامتی نسلی که فاصله اش با نسل قبل و بعدش ۱۰۰۰ ساله!!!



ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما ماهواره نداشتیم…! 1
عاااااااااااااليييييييييي بوووووووووووووود مررررررررررررررسييييييييييي
نسلی هستیم که در بین گیر کرده ایم.
عالی بود
دمت گرم....
متنش جالب بود مرسي
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ما ماهواره نداشتیم…! 1
 
ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم
کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند
ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه
دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم
توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم
آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند
آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند
و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم
شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم
اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم


ما از آژیر قرمز می ترسیدیم
ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی
ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام
ما چیپس نداشتیم که بخوریم
حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم
ما ویدیو نداشتیم
ما ماهواره نداشتیم
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است
ما خیلی قانع بودیم به خدا

صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی
یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش زبان


زنها توي فیلمهای تلويزیون ما، توی خواب هم روسری سرشان می کردند
حتی توی کتابهای علوم ما زنها هم باحجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامانهایمان، ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم، موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم
جرات نداشتیم شماره بدهیم، مبادا گوشی را بابایمان بردارند
ما خودمان خودمان را شناختیم
بدنمان را، جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم
هیچکس یادمان نداد

و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل

نسلی که عشق و حالهایشان را توی «شهرنو»ها و کاباره های لاله زار کرده بودند
و نسلی که دارد با «فارسی وان» و «من و تو» و «ایکس باکس» و «فیس بوک» بزرگ می شوند
و جالب كه هیچکدامشان ما را نمی شناسند و نمی فهمند
ما  بچه های؛ نسل تلخ ،نسل برزخ

دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم
توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم
آدم های لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند
آن روزها هیچ کدامشان شکم های قلمبه نداشتند
و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم
شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم
اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم
آن روزها عراقی ها همه یزیدی بودن ؛ امروز70%شیعه
زمان ما همه شیفته خدمت بودن
ما از آژیر قرمز می ترسیدیم
ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی
ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام


ما شکلات نداشتیم که بخوریم
نوشابه خوردن جایزه ما بود
دیدن کارتونهای رنگ و رو رفته پلنگ صورتی آرزوی ما بود


ما شلوار جین نمی پوشیدیم
بهترین ماشین دوره ما شورولت ایران بود
تن تن کالای قاچاق بود
ما به جای دوست دختر (پسر ) های گوناگون ، تمبر جمع می کردیم

حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم
ما ویدیو نداشتیم
ما ماهواره نداشتیم
فتانه بهترین خواننده دوران ما بود
ما فست فود نمی دانستیم چه شکلی است


عاشق سنگام بودیم و شعله
سوپراستار ما جمشیدآریا بود و افسانه بایگان
بهترین کلاس کنکور"دانشجو"بود بهترین کلاس زبان شکوه

 
ما خیلی قانع بودیم به خدا



و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل

 
نسلی که خوشی هایش را توی «پلاژ»ها ، "کاباره" ها و سینماهای «لاله زار» کرده بودند
و نسلی که دارد با «فارسی وان» ، "من و تو" و «ایکس باکس» و "فیس بوک" بزرگ می شود.
و جالب که هیچ کدامشان ما را نمی شناسند و نمی فهمند !