انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: غزلی از امام خامنه ای(مدظله) در پاسخ به غزل امام خمینی(ره)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
امام:

من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

آقا:

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی

تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

امام:

فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم

همچو منصور خریدار سرِ دار شدم

آقا:

تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان

دار منصور بریدی همه تن دار شدی

امام:

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى

که به جان آمدم و شهره ی بازار شدم

آقا:

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر

ای که در قول و عمل شهره ی بازار شدی

امام:

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

آقا:

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی

وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

امام:

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم

خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

آقا:

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست

امت از گفته در بار تو هشیار شدی

امام:

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد

از دم رند مى‏آلوده مددکار شدم

آقا:

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی

دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

امام:

بگذارید که از بتکده یادى بکنم

من که با دستِ بت میکده، بیدار شدم

آقا:

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم

ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی