انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: اس ام اس عاشقانه با موضوع آدم و حوا
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
اس ام اس عاشقانه با موضوع آدم و حوا 1

عاشق ترین مرد ، آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت . . .
.
.
.
حوا که بغض کند ، حتی خدا هم اگر سیب بیاورد چیزی بجز آغوش آدم آرامش نمیکند !
.
.
.
خوش به حالت آدم ، خودت بودی و حوایت . . .
وگرنه حوای تو هم ، هوایی میشد !
و خوش به حالت حوا ! تنها حوای زمین تو بودی وگرنه آدم هوای حواهایی دیگر داشت !
.
.
.
بهشت لبانت چقدر هوس انگیز است !
بعضی وقتها هوس چیدن به سرم میزند ، دست خودم نیست ، حوای دلم آدم شدنی نیست . . .
.
.
.
دیگر نه آدم ، آن آدم است و نه حوا ، آن حوا من و تو زاده ی کدامین دو نخستینیم که نه بوی آدمیت داریم و نه هوس حوا . . . ؟!
.
.
.
وقتی سایه ها بوی انسانیت نمیدهند !
همان بهتر که سایه ای بالای سرت نباشد . اینجا برای حوا بودن آدم کم است . . .
.
.
.
به جرم وسوسه چه طعنه ها که نشنیدی حوا پس از تو همه تا توانستند آدم شدند . . . !
چه صادقانه حوا بودی و چه ریاکارانه آدمیم . . . !
.
.
.
در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند . . .
پرسید:فرزندم پس حوایت کو ؟
اشک هایم را پاک کردم و گفتم : در آغوش آدم دیگریست . . .
.
.
.
تمام سیب های دنیا را که جمع کنی و بچینی در مقابل نگاهم تا چشم تو در پی هلو ها دل دل می کند حوایت نمی شوم !
.
.
.
تو آدم ، من حوا . . .
بیا جهانى دیگر آغاز کنیم ، عشق بورز ، دوستم داشته باش ، تازه سیب چیده ام . . .
.
.
.
حوا هم که باشی ، من آدم نمیشوم پس بی‌خودی جای بوسه ، سیب تعارفم نکن . . .
.
.
.
حوا بودن تاوان سنگینی دارد ، وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم به هوا نیاز دارند . . . !
.
.
.
در هوای ، حوای هستم که خود آدمی دارد . . .
.
.
.
حوا . . .
جان مادرت راست بگو تو مگر سیب را پوست کندی و خوردی که دنیا این گونه پوست ما را می کند . . .
.
.
.
هیچ کس نفهمید ، شاید شیطان عاشق حوا شده بود که به آدم سجده نکرد . . . !

چقدر خوشحال بود شیطان
گمان میکرد فریب داده است مرا !
نمیدانست تو پرسیده بودی :
مرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشت را ؟



“ آدم ” به خدا خیانت کرد !!
خدا غم آفرید . . . تنهایی آفرید . . . بغض آفرید . . .
اما راضی نشد . . .
کمی تامل کرد . .
آنگاه “ عشق ” آفرید !
نفس راحتی کشید !!
انتقامش را گرفته بود از آدم . . .



به کدامین گناه از بهشت آغوشت رانده شدم؟
من که حتی وسوسه ی سیب نداشتم . . .



کافیست !
عاشق ترین مرد آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت !! دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام ، بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند . . .



گفت: حالت را نمی پرسم
می دانم خوبی, عکس هایت همه با لبخندند!!
و نمی دانست عکاس که می گوید سیب…
من یاد حماقت حوا می افتم
و پوزخند می زنم . . .



تو “آدم” من “حوا”
سیبی در کار باشد یا نه
با تو
در آغوش تو
بهشت جاریست
بوسه هایت طعم سیب میدهند



از شروع نفس های حضرت آدم تا پایان نفس های آخرین آدم دوستت دارم . . .



و حوا به آدم گفت:
آیا دوستم داری؟؟
و آدم پاسخ داد:
مگه خبر مرگم چاره دیگه ای هم دارم؟؟؟؟؟
(و اینگونه بود که عشق آغاز شد)


چه فرقی میکند وسوسه سیب یا حوا . . .
برای کسی که آدم نیست؟؟