انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: پیامک عاشقانه.سری سوم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
نیا باران، زمین جای قشنگی نیست!

من از اهل زمینم خوب میدانم که گل
در عقد زنبور است ولی سودای بلبل
دارد و پروانه را هم دوست میدارد!

*
*
*

تحمل میکنم بی تو دنیا رو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

*
*
*

کاش میفهمیدی جهانم بی تو الف ندارد...

*
*
*

قسم به عشق و زندگی که ارزشش یه عالمه
قلبی که بی تو بزنه لایق آتش زدنه

*
*
*

خورشید مردد است، کمرنگ شده
به هر چیز که دست میزنم سنگ شده
انگار که حال و روز دنیا خوش نیست
شاید که دلت برای من تنگ شده

*
*
*

دلم گم کرده راهش را، و چشمانم نگاهش را
شبیه آسمانی که، شبی گم کرده ماهش را

*
*
*

وقتی از دوری تو تموم میشه تحملم
توی دلم داد میزنم خیلی دوست دارم گلم

*
*
*

غزل غزل به یاد تو/ قدم قدم به پای تو
ستاره های آسمون یکی یکی فدای تو

*
*
*

میخوام برم ونیز، پیدا کنم یه میز
خیلی تر و تمیز، با یه چاقوی تیز
روش بنویسم یه ریز، دوست دارم عزیز

*
*
*

بار الها!  ای خدای عدل و داد
هر که کرده یادی از ما زنده باد
ما که معتاد رفیقیم و خمار روی دوست
در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد

*
*
*

ای عزیزم یه چیز میگم که یادت باشه
قول بده که همیشه به یادم باشی، باشه؟

*
*
*

خوشا آنان که در بازار گیتی
خریدار وفا بودند و هستند
خوشا آنان که در راه رفاقت
رفیق باوفا بودند و هستند

*
*
*

هر آنکه یار خواهد یار بسیار
ولیکن فرق دارد یار با یار
دل من سایه لطف تو میخواست
وگرنه سایه دیوار بسیار

*
*
*

عشق و عاشقی کم رنگ شده
محبت آهنگ شده،
دوستی تک زنگ شده
مگه بین من و تو جنگ شده
نامرد دلم برات تنگ شده

*
*
*

یه دل دارم کبابته
هر جا باشی به یادته
اگر چه بی خیالمی
ولی دلم خرابته

*
*
*

تو را با تیغ الماس آفریدند
شبیه شیشه حساس آفریدند
برای اینکه از سرما نمیری
تو را در بندرعباس آفریدند

*
*
*

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
نذری بپزم، پخش کنم خانه به خانه؟؟!

*
*
*

حالا که قرار نیست دیگر حوای من باشی
.
.
.
به چه امیدی آدم شوم

*
*
*

در کلبه روشنم شبی را سر کن
با دست صمیمیت مرا باور کن
صد بار چنین گفتم میگویم باز
بی عشق تو زنده نیستم باور کن

*
*
*

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم، دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو ویرانه بسوخت