29-03-2015، 13:09
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ســــ ـــ ـــخت است ...
سخت است درک کردن دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی .
[rtl]قانون تو تنهايي من است و تنهايي من قانون عشق[/rtl]
[rtl]عشق ارمغان دلدادگيست و اين سرنوشت سادگيست.[/rtl]
[rtl]چه قانون عجيبي! چه ارمغان نجيبي و چه سرنوشت تلخ و غريبي![/rtl]
[rtl]که هر بار ستاره هاي زندگيت را با دستهاي خود راهي آسمان پر ستاره کني[/rtl]
[rtl]و خود در تنهايي و سکوت با چشمهاي خيس از غرور پيوند ستاره ها را به نظاره نشيني[/rtl]
[rtl]و خاموش و بي صدا به شادي ستاره هاي از تو گشته جدا دل خوش کني /و باز هم تو بماني و تنهايي و دوري
معلم گفت:فعل رفتن را صرف کن...
گفتم:رفتم،رفتی،رفت...
سکوتی کلاس را فرا گرفت..!
بغض گلویم را فشرد
سکوت را شکستم و گفتمِ:دلی را شکست و رفت...
غرورم را له کردو رفت...
عشقی را بی رحمانه گرفت و رفت...
برای همیشه رفت رفت رفت...
[/rtl]
ســــ ـــ ـــخت است ...
سخت است درک کردن دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی .
[rtl]قانون تو تنهايي من است و تنهايي من قانون عشق[/rtl]
[rtl]عشق ارمغان دلدادگيست و اين سرنوشت سادگيست.[/rtl]
[rtl]چه قانون عجيبي! چه ارمغان نجيبي و چه سرنوشت تلخ و غريبي![/rtl]
[rtl]که هر بار ستاره هاي زندگيت را با دستهاي خود راهي آسمان پر ستاره کني[/rtl]
[rtl]و خود در تنهايي و سکوت با چشمهاي خيس از غرور پيوند ستاره ها را به نظاره نشيني[/rtl]
[rtl]و خاموش و بي صدا به شادي ستاره هاي از تو گشته جدا دل خوش کني /و باز هم تو بماني و تنهايي و دوري
معلم گفت:فعل رفتن را صرف کن...
گفتم:رفتم،رفتی،رفت...
سکوتی کلاس را فرا گرفت..!
بغض گلویم را فشرد
سکوت را شکستم و گفتمِ:دلی را شکست و رفت...
غرورم را له کردو رفت...
عشقی را بی رحمانه گرفت و رفت...
برای همیشه رفت رفت رفت...
[/rtl]