انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ماجرای عیب کوچولوی عروس
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
جوانی می خواست زن بگیردبه پیرزنی سفارش کردتا برای او دختری پیدا کند. Sleepy پیرزن به جستجو پرداخت,دختری را پیدا کرد وبه جوان معرفی کردو
گفت این دختر از هر جهت سعادت شما را فراهم می کند. Blush جوان گفت:شنیدهام قد او کوتاه است. Confused پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است,زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود Smile جوان گفت:شنیده ام زبانش هم لکنت دارد Undecided پیرزن گفت:این هم نعمتی است زیرا میدانید کهعیب بزرگ زنان پرحرفی است اما این دختر چون لکنت زبان داردپرحرفی نمی کند و سرت را به درد نمی اورد Wink جوان گفت:خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است Huh پیرزن گفت:درست است,این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد. Sleepy جوان گفت:شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است Dodgy پیرزن گفت:شما تجربه ندارید,نمی دانید که این صفت,باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن،هر روزهم از خیابان گردی،خرج برایت نمی شود Blush جوان گفت:این همه به کنار،ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد:297:پیرزن گفت:ای وای crying ، شما مرد ها چقدر چقدر بهانه گیر هستید،پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی،این عیب کوچک را نداشته باشه. Angry