انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان وحشتناک(یکمی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دوستم تعریف میکردکه روزجمعه باخانوادشون به دیدن پدربزگشون میرن و وقتی شب میشه برمیگردن خونشون وپدربزرگ تنها میشه و وقتی میخوابه ولامپ ها روخاموش میکنه یه دفعه صداهای عجیب غریب که شبیه صدای جشن وشادی بوده از زیرزمینشون میاد پدربزرگ بلندمیشه میره ببینه چه خبره قایمکی ازلای دیوارزیرزمین میبینه که جن ها جشن شادی گرفتنو  بعدپدربزرگه به پلیس زنگ میزنه و وقتی پلیسها میان ببینن چه خبره زیر زمین خالیه وسکوت خوف برانگیزی حکم فرما هستش پلیسابه پدربزرگه میگن پدرجون حتما خیالاتی شدی ولی یهدفعه پلیسه غیب میشه پلیسای دیگه میترسن وپدربزرگ وسایلاشو جمع میکنه تا برای رفتن از اون خونه اماده بشه پلیسا هم به تاریکیه زیرزمین شلیک میکنن ولی فایده ای نداره همه ی پلیسا به زیرزمین میریزن وازهیچ کدومشون خبری نمیشه  پدربزرگ هم میره خونه ی نوه هاش ودیگه سالهای سال کسی به اون خونه نمیره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!​!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نظر بدید.بخاطر اواتارم که خیلی مظلومهcry2cry2
واقعی؟؟؟
(05-06-2015، 9:20)13790 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
واقعی؟؟؟

آره
خونه ی یکی از فامیلای ما هم جن هس ولی اصلا نمیترسه و اونجا زندگی میکنه
(06-06-2015، 17:21)NEGIN jooooooon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
خونه ی یکی از فامیلای ما هم جن هس ولی اصلا نمیترسه و اونجا زندگی میکنه

نمیترسه؟
الکیهههههههههههههههههههههه Dodgy
واقعنی؟؟؟یا مارو سر کار گذاشتی
Ali bood dadashi bazam bezar
والا ما خونه خودمون جن داریم.دو بار دیدمشون به همین انجمن قسم
تا یجاش درست بود اونم جشن گرفتن جن در زیرزمین مامانم قبلآ میگفت وقتی بچه بوده تو یکی از اتاقا ججنا جمع میشدن و جشن میکردن وقتی پدر بزرگم میرفت یهو قیب میشدن اصن که حمله نمی کردن یه بار هم میگفت تو چراگاه اسبشون جنا با اسبا بازی می کردن موهای اسب ها رو می بافتن مثل اینکه جشن عروسی بوده صبح پا میشدن می دیدن که اسب ها اینقدر خستن که نمیشه راه برن