انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستانی زیبا و .........................2
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
در زمان های دور پسری بنام کیروستفر در سر این بود که برود و دنیا را ببیند ولی یه مشکل داشت اینکه باید از دست آقای آلبرت نگهبان یتیم خونه راحت شود راستی یاردم رفت کیرستفر یتیم بود او در آتش سوزی پدر مادر خود از دست داده بود خوب کیرستوفر با دوست خودش جونیور موفق می شود فرار کنند اونا با نقشه ای کشیدن آقای آلبرت راهی بیمارستان شد خب اونا می خواستن دنیا رو ببینن برای همین اونا مقصد خودشون رو آمیریکا انتخاب کردن اونا به سمت ساحل حرکت کردن و کشتی دیدن بنام تایتانیک اونا عکس تایتانیک رو تو روزنامه دیده بودن براهمین تصمیم گرفتن دزدکی سوار تایتانیک شن اونا تویه یه جعبه که باید می رفت تو قسمت بار تایتانیک قایم شدند بعد تایتانیک حرکت کرد و اونا به آرزو شون رسید اونا خوشحال شدن و یه لباس پیدا کردن یه دست لباس تمیز شیک اونا مثل یه پچه پولدار شدن بودن اونا رفتن تو رستوران شیک و درجه یک و یه غدای حسابی خوردن ورفتن تا بخوا بن ولی چیزی بسیار باور نکردنی یه کوه یخ ! تایتانیک داشت مستقیم به سمت کوه یخ می رفت اونا زنگ اخطار زدن ولی کسی احمیت نداد اونا فهمیدن اگه دست به کار نشن چونه شون در خطره برای همین رفتن سمت قایقای نجات تا اونا رسیدن کشتی به کوه یخ برخور کرد اونا به سرعت سوار قایق شدن بعد مردم سوار شدن تناب رو بریدن اونا نجات پیدا کردن ولی با چشم خود دیدن تایتانک غرغ شد بقیه در داستان زیبا و ........................ 2