معما1_یکنفر اهل منطق به شهری وارد شد و تصمیم گرفت نزد سلمانی برود و سر و صورتش را اصلاح کند. آن شهر دو سلمانی بیشتر نداشت.
وقتی مرد بسراغ نخستین سلمانی رفت، او را با سر و صورتی آشفته و پرپشت و موهایی ژولیده و نامرتب و هنگامی که به سراغ دومین سلمانی رفت، او را با موهایی بسیار مرتب و ریشی تراشیده یافت. لذا تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و سر و صورتش را بپیراید. چرا او چنین تصمیمی گرفت؟
معما2_ شخصی مدت هفت شب در مهمانخانه ای منزل می کند و چون پول نقد برای پرداخت کرایه هتل را ندارد ..
قرار می گذارد از هفت حلقه بهم پیوسته طلا که به همراه دارد ، هر شب یکی از آنها را به جای کرایه به هتلدار بپردازد. اما می خواهد بیش از یک بار آن حلقه ها را از هم نگسلد.
چطور چنین چیزی ممکن است؟
معما3_مردی دراتاقی حبس شده. این اتاق ۲ درب برای خروج دارد. درب اول به اتاقی باز می شود که با شیشه های ذره بینی ساخته شده و با متمرکز کردن نور خورشید دما را به حدی بالا می برد که هر کس وارد اتاق شود از شدت گرما سرخ می شود. درب دوم به اتاقی باز می شود که یک اژدهای آتشین در آن زندگی میکند.
به نظر شما این مرد چطور می تواند از اتاق خارج شود؟
خوب حالا جواب بدید!
جواب معما اول: زیرا سلمانی اول از سلمانی دوم تجربه بیشتری داشته است برای همین تصمیم می گیرد پیش سلمانی اول برود جواب معما دوم رو بلد نبودم
جواب معما سوم: مرد اول وارد اتاق اژدها می شود بعد اژدها را به اتاق ذره بینی می برد اژدها براثر نور خورشید و ذربین ها میسوزد و خود از اتاقی که اژدها در ان بوده فرار می کند
1 : زیرا با نگاه كردن به موهای نخستین سلمانی ، فهیمد او توسط دومین سلمانی كه مردی ناشی بوده سلمانی شده است؛ اما سلمانی دوم كه موهایی مرتب و منظم داشته، توسط سلمانی اول اصلاح شده است. بنابراین تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و چون شنیده بود سلمانی ها وقتی بیكار می شوند، سر یكدیگر را اصلاح می كنند.
2 : نخست حلقه سوم را پاره مي كند و شب اول آن را به هتلدار مي دهد.
شب دوم حلقه اول و دوم را كه بهم پيوسته بود به او مي دهد و حلقه سوم را مي گيرد.
شب سوم ، حلقه سوم را كه ابتدا جدا كرده بود به هتلدار مي دهد كه جمعاً سه حلقه مي شود.
شب چهارم ، چهار حلقه بهم پيوسته را در اختيار صاحب هتل مي گذارد و دو حلقه بهم پيوسته و يك حلقه جدا ( حلقه سوم ) را مي گيرد.
شب پنجم ، حلقه سوم را به هتلدار مي دهد.
شب ششم حلقه سومي را مي گيرد و حلقه هاي دوتايي را به او مي دهد.
شب هفتم ، حلقه تكي را هم به او تحويل مي دهد و به اين ترتيب ، تنها با يك بار گسستن حلقه ها ، كار را به نتيجه مي رساند.
3 : مرد منتظر می ماند تا شب شود بعد از در شماره ۱ می گذرد
خـــــــیــــــلـــــی آســــــان بــــــود
زیرا با نگاه كردن به موهای نخستین سلمانی ، فهیمد او توسط دومین سلمانی كه مردی ناشی بوده سلمانی شده است؛ اما سلمانی دوم كه موهایی مرتب و منظم داشته، توسط سلمانی اول اصلاح شده است. بنابراین تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و چون شنیده بود سلمانی ها وقتی بیكار می شوند، سر یكدیگر را اصلاح می كنند.
جواب سوال یک
جواب سوال دو رو نمیدونم
جواب سوال سه شب که خورشید نیست از شدت گرما سرخ شود پس از در شماره یک میرود
1:چون اولیه سر دومی رو اصلاح کرده دومی هم سر اولی رو سلمونی دیگه ای هم نبود خودشونم نمیتونن ک موهای خودشونو کوتاه کنن
بقیه هم نمیدونم :/
معما1_یکنفر اهل منطق به شهری وارد شد و تصمیم گرفت نزد سلمانی برود و سر و صورتش را اصلاح کند. آن شهر دو سلمانی بیشتر نداشت.
وقتی مرد بسراغ نخستین سلمانی رفت، او را با سر و صورتی آشفته و پرپشت و موهایی ژولیده و نامرتب و هنگامی که به سراغ دومین سلمانی رفت، او را با موهایی بسیار مرتب و ریشی تراشیده یافت. لذا تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و سر و صورتش را بپیراید. چرا او چنین تصمیمی گرفت؟
خوب اولیه سر دومی رو اصلاح کرده بوده دیگه
معما سوم :cool: وقتی شبب شد از کنار ذره بین فرار میکند :cool:
اگه میتونی بگو نچ :cool:
معمای دوم :cool: سلمون ها سر همدیگه رو اصلاح میکردن
سلمانی اولی توسط دومی و دومی توسط اولی اصلاح شده بودن
1:زیرا با نگاه كردن به موهای نخستین سلمانی ، فهیمد او توسط دومین سلمانی كه مردی ناشی بوده سلمانی شده است؛ اما سلمانی دوم كه موهایی مرتب و منظم داشته، توسط سلمانی اول اصلاح شده است. بنابراین تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و چون شنیده بود سلمانی ها وقتی بیكار می شوند، سر یكدیگر را اصلاح می كنند.
2:نخست حلقه سوم را پاره مي كند و شب اول آن را به هتلدار مي دهد.
شب دوم حلقه اول و دوم را كه بهم پيوسته بود به او مي دهد و حلقه سوم را مي گيرد.
شب سوم ، حلقه سوم را كه ابتدا جدا كرده بود به هتلدار مي دهد كه جمعاً سه حلقه مي شود.
شب چهارم ، چهار حلقه بهم پيوسته را در اختيار صاحب هتل مي گذارد و دو حلقه بهم پيوسته و يك حلقه جدا ( حلقه سوم ) را مي گيرد.
شب پنجم ، حلقه سوم را به هتلدار مي دهد.
شب ششم حلقه سومي را مي گيرد و حلقه هاي دوتايي را به او مي دهد.
شب هفتم ، حلقه تكي را هم به او تحويل مي دهد و به اين ترتيب ، تنها با يك بار گسستن حلقه ها ، كار را به نتيجه مي رساند.
3:مرد منتظر می ماند تا شب شود بعد از در شماره ۱ می گذرد