انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: نظریه مکتب ترانسند، همبستگی ادبیات و روزنامه‌نگاری صلح
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
تا سال‌های منتهی به قرن بیستم، سخن گفتن از همنشینی «ادبیات» و «صلح» موضوعی بی‌ربط و خنده‌دار بود، چراکه در دهه‌های منتهی به این تاریخ، ادبیات یا مبارزه می‌کرد یا کرنش! به باور اغلب نظریه‌پردازان ادبی آن دوران نیز مفهوم آزادی در ادبیات به هیچ عنوان برابر صلح نبود، هر چند تاریخ ادبیات راوی آثاری چون «جنگ و صلح»، «وداع با اسلحه» و «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» بوده باشد. شارحان نام‌آور ادبیات، از منظر پدیدارشناسی ادبیات را پدیده‌ای لذت‌بخش می‌دانند و لذت را بر مبنای واکنش‌های فیزیولوژیکی امری خشن می‌خوانند. نیچه در کتاب مشهور خود، «غروب بت‌ها» می‌نویسد: «اگر قرار است هنری در کار باشد، اگر قرار است اثر یا نگاه زیبایی‌شناسی وجود داشته باشد، یک پیش شرط فیزیولوژیکی ضروری است و آن هم شور است؛ معنای این واژه به‌طور قطع از خویش به درآمدن و به عرصه‌ای دیگر وارد شدن است.» «جوزف هیلیس میلر» استاد ادبیات و روانشناسی دانشگاه فلوریدا و از شاخص‌ترین منتقدان ادبی معاصر نیز معتقد است: «ادبیات ارضاء‌کننده میل ما برای ورود به واقعیت‌های مجازی است.» با این همه از ابتدای قرن حاضر، تئوری‌های ادبیات صلح در ادامه ادبیات «ضد جنگ» متولد شد و به حیات خود ادامه می‌دهد. تا آنجا که از میانه دهه گذشته و سال ۲۰۰۶ میلادی «جایزه ادبیات صلح» با نام «دیتون» بنیاد گذارده شد و تا امروز ۱۰ نویسنده را به‌عنوان نویسندگان صلح معرفی کرده است. روزنامه‌نگاری نیز اگرچه تاریخی به درازنای ادبیات ندارد، در اصول و مصداق‌های تاریخی شباهت‌های بسیاری با ادبیات داشته است. چه اینکه، این حرفه بر مبنای تئوری‌های زیربنایی و اصول خود که همان رعایت اصل بی‌طرفی و روایت آنچه رخ می‌دهد است، بیشتر ناظر و روایت‌گر بحران، خشونت و جنگ بوده است. اما از گذشته‌ای نه‌چندان دور، این حرفه نیز همچون ادبیات به صلح پیوند خورد و گرایش روزنامه‌نگاری صلح از ابتدای قرن متولد شد.
بسیاری از صاحب‌نظران روزنامه‌نگاری معتقدند که این حرفه نزدیکی بسیاری به ادبیات دارد و مشخص‌ترین وجه این نزدیکی را روایت‌گری آن می‌دانند. از این نظر بسیاری از گزارش‌ها به داستان کوتاه تنه می‌زنند؛ اما همواره مرز میان روایت بدون دخل و تصرف و روایت تخیل‌محور را رعایت کرده‌اند. بنابراین با وجود تمام شباهت‌ها میان داستان و روزنامه‌نگاری، تمایز اصلی میان آنها مستندنگاری بوده است. روزنامه‌نگاری صلح آمده تا در کنار ماموریت‌های مهم خود این مرز را نیز از میان بردارد؛ مرز میان گزارش مستند و گزارش خلاق. پروفسور «یوهان گالتونگ» از نظریه‌پردازان مکتب «ترانسند» و مدرس روزنامه‌نگاری صلح در تعریف این گرایش از روزنامه‌نگاری می‌گوید: «روزنامه‌نگاری صلح ژانری است که در آن علاوه‌بر سوالات معمول مانند امروز چند نفر کشته شدند؟ یا چه کسی برنده این جنگ شد؟ باید دو پرسش دیگر طرح شود: اول اینکه این درگیری در مورد چیست؟ و دوم اینکه راه‌حل‌های احتمالی آن چه مواردی است؟» او معتقد است: «خشونت یک نشانه است، درگیری از صفات ذاتی انسان است و صلح نه یک رویداد، بلکه یک فرآیند است؛ همان‌گونه که در بحث سلامت و پزشکی، درد علامت است، بیماری یک ویژگی انسانی است و درمان فرآیند است.» گالتونگ روزنامه‌نگار صلح را همانند یک پزشک می‌داند که باید در یک فرآیند چند لایه، بیماری جنگ را درمان کند. به همین دلیل تلاش می‌کند دستورالعملی را برای کمک به روزنامه‌نگاران توصیه کند؛ دستورالعملی که به نسخه CS5 مشهور است. این پنج اصل عبارتند از: خلاقیت، سازندگی، سرسختی، مهربانی و خلاصه‌بودن.
همان‌گونه که در دستورالعمل گالتونگ دیده می‌شود، خلاقیت نخستین رکن روزنامه‌نگاری صلح است. او خود در تشریح این اصل می‌گوید: «گزارش شما از منازعه باید راهکار ارائه کند. شناسایی مشکلات و سرزنش هر کدام از طرف‌های مخاصمه کار روزنامه‌نگاری صلح نیست، پس نتیجه می‌گیریم این گرایش از روزنامه‌نگاری تنها شرح رویداد و حادثه نیست.»
گالتونگ و مکتب ترانسند برای دستیابی به رکن اول روزنامه‌نگاری صلح سه روش پیشنهاد می‌کنند:
۱- شناسایی اهداف طرف‌های متخاصم به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم و تضادهای احتمالی بین آنها
۲- تمایز بین اهداف مشروع و نامشروع
۳- یافتن راه‌حل‌های خلاق برای فراتر رفتن از تخاصم و در عین حال تحقق همه اهداف مشروع
این نظریه‌پرداز معتقد است: «روزنامه‌نگاری صلح با تکیه بر اصل اولیه خود یعنی خلاقیت، هیچ‌گاه بی‌طرف نیست اگرچه نمی‌تواند و نباید مغرض هم باشد» توجه به رکن اول روزنامه‌نگاری صلح از دیدگاه گالتونگ و مکتب ترانسند، قرابت روزنامه‌نگاری و ادبیات را بیشتر می‌کند. واقعیت آن است که تاکید بر مستندنگاری و شرح رویداد اگرچه یک اصل پذیرفته شده و باسابقه در حرفه روزنامه‌نگاری است، در مواردی پاسخگوی نیازهای بشر نیست یا به تعبیر گالتونگ درد را درمان نمی‌کند. به همین دلیل است که خلاقیت و کشف حقیقت در روزنامه‌نگاری صلح به میان می‌آید؛ درست مانند اتفاقی که در نوشتن یک رمان یا داستان رخ می‌دهد. در آنجا هم خلاقیت برای ارائه راه‌حل‌های هستی‌شناسانه به کار گرفته شده و قهرمان ـ ضد قهرمان ساخته می‌شود.
بدون تردید نوشتن خلاق، مهم‌ترین فصل مشترک روزنامه‌نگاری صلح و ادبیات است. اگرچه هنوز بسیاری از نظریه‌پردازان ادبی بر این باورند که «ادبیات براساس ویژگی‌های ذاتی خود خشن است»، اگر تمام تاریخ ادبیات صلح را هم کنار بگذاریم، همین که ادبیات خلاقیت را به روزنامه‌نگاری وام داده و از این رهگذار روزنامه‌نگاری صلح موجودیت یافته، خود گامی در مسیر درمان خشونت، یا صلح است.
منبع: روزنامه فرهیختگان ۸ شهریور ۱۳۹۴