10-12-2015، 22:20
پانزده مهر ماه سالروز تولد سهراب سپهری شاعر طبیعت گرا است؛ او عاشق طبیعت است و هر آنچه که در طبیعت از موجودات و پرندگان و اشیا است را دوست دارد و مورد احترام قرار می دهد.
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
در رگها نور خواهم ریخت و صدا در خواهم داد
ای سبدهاتان پر خواب سیب آوردم
سیب سرخ خورشید خواهم آمد
گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت :چه تماشا دارد باغ
دوره گردی خواهم شد کوچه ها را خواهم گشت
سهراب سپهری
پانزده مهر ماه سالروز تولد سهراب سپهری شاعر طبیعت گرا است؛ او عاشق طبیعت است و هر آنچه که در طبیعت از موجودات و پرندگان و اشیا است را دوست دارد و مورد احترام قرار می دهد.
با خواندن شعر مشهور سهراب به نام و پیامی در راه، آدمی به یاد نگرش سعدی شیرازی می افتد چرا که سعدی نگاه مصلح گرانه به جامعه دارد، می خواهد جامعه اش آباد و مرفه و سالم و صالح باشند؛ نگاه سهراب نیز بدین سبک است، همه جامعه به هم احترام بگذارنند و از بدی ها و پلیدی ها به دور باشند ......هر چه دشنام از لب ها خواهم چید ....هر چه دیوار از جا خواهم کند .....ابر را پاره خواهم کرد....من گره خواهم زد چشمان را خورشید .... آشنا خواهم کرد ....را ه خواهم رفت ...نور خواهم خورد همگی بیانگر این است که افکار سهراب افکار انسان دوستی و مهر و مودت و محبت و عشق و صفا و پاکی و اخلاص و یکرنگی و صلح صفا است. الحق سهراب سفیر صلح است، می خواهد همه جامعه مرفه باشد و نیازمند و فقیر نباشند. عشق محبت او از دایره انسانها فراتر می رود و حیوانات را نیز در بر می گیرد. هر کلاغی را کاجی خواهم داد ....خر فرتوتی را در راه . من مگس هایش را خواهم زد .....خواهم آمد پیش اسبان . گاوان .علف سبز نوازش خواهم ریخت ......
نگاه سهراب به طبیعت نگاه سبز آفرینش و بشر دوستانه و از سر خیر خواهی و برکت است. آب را گل نکنیم .....در فر و دست انگار کفتری می خورد آب ....آب را گل نکنیم، دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب .... که منظورش این است، که شاید اگر نمی توان فقر را در جهان از بین برد لا اقل خودمان زمینه ساز فقر در جامعه نباشیم و مراقبت و مواظبت کنیم. سهراب، اهل مراقبه است. انگار اشیا و عوالم طبیعت با او به رمز و راز پرداختند، انگار او صدای همه چیز را می شنود، آنجا که می گوید: کوچه باغش پر موسیقی باد ...مردمان سرود آب را می فهمند....گل نکردند . ما نیز آب را گل نکنیم ... مرام و مسلک سهراب فروتنی و تواضع است در پهنه ادب پارسی. کمترین شاعری را شما می یابید که این تفکر را داشته باشد. سعدی می فرماید: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند ....... یا فردوسی می فرماید: میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است ....شعر و ادبیات بایست در خدمت ابنای بشریت باشند، پیام مهر صلح صفا و آشتی داشته باشد ....
زمانی که شما اشعار سهراب را می خوانید و با دقت و تانی مطالعه دارید به نکات ظریف از نگرش شاعر متوجه می شوید و می توانید روحیات شاعر را در زمان سروده شعر حدس بزنید، که شاعر آیا غمگین و افسرده بود و یا از چیزی رنجی برده و یا در حالت روزمره عمر سپری می کرده و نشاط و شادی و حالات روحی شاعر را می توان از شعرش فهمید؛ الان بایست چندین نوبت آن اشعار خوانده شود، سهراب ایهام ها و تبادرها و تشبیه های سختی دارد که زود نمی شود درک کرد و فهمید. مثلا جایی می گوید: ای سرطان شریف ! حالا آیا منظور ماه سرطان که تیر ماه است مد نظرش است یا زمانی که دچار بیماری شده این کلام را می گوید، بهرحال ایهام جناس تبادر با هم است؛ بخصوص اینکه سهراب خیلی اوقات معانی بیان می کند که روزمره جامعه زمان خودش و ما نیست، سهراب شاعر آب و آیینه است. شاعر طبیعت گرا است. دیوان اشعار هشت کتاب او پر از رمز راز ها است. مردم سالهاست . نسل هاست. قرنهاست با شعر مولانا و سعدی و بخصوص حافظ آشنا شدند و همه رمز و رازها تا حدودی کشف شده، اما سهراب نیاز است قرنها بیاید برود تا رمز و رموز شعری او کشف شود.
نگاه سهراب به طبیعت نگاه سبز آفرینش و بشر دوستانه و از سر خیر خواهی و برکت است. آب را گل نکنیم .....در فر و دست انگار کفتری می خورد آب ....آب را گل نکنیم، دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب .... که منظورش این است، که شاید اگر نمی توان فقر را در جهان از بین برد لا اقل خودمان زمینه ساز فقر در جامعه نباشیم و مراقبت و مواظبت کنیم
اختصاصات شعری سهراب سپهری
من کتابی دیدم
واژه هایش همه از جنس بلور
کاغدی دیدم از جنس بهار
اشعار سهراب در هشت کتاب خود به 4 گروه طبقه بندی می شود.
گروه اول اشعار که در وصف طبیعت، باغ، بستان، آب، دریا، رود، موج، درخت، برگ، گیاه و ماهی؛ که بسیار دایره لغات طبیعت گرای سهراب وسیع است و الحق زیباترین تصاویر اندیشه را به تصویر کشید و این محصول فکر و اندیشه سهراب است. اما مطلب مهمی که سبب شده اشعار طبیعت گرای سهراب آنقدر جذاب باشد شاید در بیان است که او اساسا یک نقاش چیره است و بخوبی از قدرت رنگ ها و نورها و اعجاز درخشش ترکیب رنگ ها مطلع است. در بین شاعران پارسی گو شاید سه شاعر هستند که در رفیع ترین قله طبیعت گرایی، صاحب اسم و رسم هستند. ابتدا منوچهری دامغانی که جایگاه خاص دارد و سپس سعدی که هنر شعر و وصف طبیعت او بی نظیر است و از شاعران نوپرداز و شعر نو قطعا سهراب جایگاه خاصی دارد .
گروه دوم اشعار سهراب اشعاری هستند که به نوعی دارد شرح زندگی روزانه خود را با بیانی زیبا مطرح می کند و شما در تمام اشعار سهراب سادگی و صفا و صراحت گفتار او را بخوبی درک می کنید در این اشعارش گاه به گذشته خود .
گروه سوم اشعار سهراب که بسیار قوی و غنی است و اعجاز شعر نو است و بی مثل و مانند است، قدرت تصویر سازی صور خیال یا ایماژ و تبادر، ایهام، استعاره، مجاز، تشبیه سازی، ترکیب موضوعات حسی و عقلی، طباق یا تضاد، مراعات نظیر و جناس .
سهراب سپهری
گروه چهارم پیام سهراب است . سهراب هدفش از سرودن شعر سرگرمی و تفتن و وقت گذرانی و اتلاف عمر نیست؛ اشعارش پیام دارد. او به شدت پابند قانون و قوانین و مقررات که حاکم بر جهان است اعتقاد راسخ دارد و خودش را مصلح می داند. همانند مولانا و سعدی که شعر آنان برای دریافت سیم و زر و اسم رسم نام نان نیست هدفی مقدس تر دارد او به همه آدمیان با ادیان مختلف می آموزد که همگی بایست به قانون احترام بگذارند، اما قانون او قانون ساخت بشر نیست .
سهراب اساسا یک شاعر عارف مسلک با شخصیت محجوب و متین و خونگرم است. اشعارش انگار بوم نقاشی است که همه جا با مطالب و مناظره را بخوبی به تصویر کشیده، کلامش نافذ و در حد ایجاز است و خردمندانه و از روی عقل و خرد و تدبیر سخن می گوید، در شعر سهراب نوعی احساس و حیا و شرم و محبت و عشق به حیات و جاودانگی موج می زند؛ عاشق طبیعت است، نگاهش انگار ابعاد اشیا را بخوبی به تصویر می کشد، گاهی از بالا و گاهی از پایین و گاهی از اطراف اشیا را می بیند و شعرش شوق زندگی امید و عرفان شرق و انگیزه است؛ اگر اندوه است اندوه بشریت است، اندوه انسان وامانده و جامانده نیست. اساسا شعر سهراب تحول شعر نو است. او موضوعات و مضامین حسی و عقلی و را بخوبی با اشیا تلفیق می کند. گاه در خواندن شعرش بایست چند بار خواند، به نوعی ظرافت سبک هندی در اشعارش دیده می شود. همه اقشار جامعه با شعر سهراب روزگار خود را می بیند، و شعرش اختصاص به یک طبقه و قشر خاص نیست.
شعر او پیام صلح، دوستی و مودت انسانیت را به دنبال دارد، شعر سهراب از دایره انسانها فراتر رفته و همه اشیا و ابنای روزگار را شامل می شود، او شاعر عصر هاست. شعر در خدمت اسم رسم، نام، نان، جاه و مال نیست. او انسانی قانع، متواضع، فروتن، درون گرا و طبیعت خواه است . او معلم جامعه است. انسان دچار نسیان شده را هوشیاری و بیداری می دهد و شعرش تمرین شور و شوق و شعف و شادمانی و نشاط و خدمت به انسانیت است، همیشه آماده رفتن است، از مرگ نمی هراسد. بایست الحق چشم ها برای خواندن پیام شعر دوباره شست و قدرش را بیشتر بدانیم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم .
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود .
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد .
یاد سفیر صلح و آشتی، سهراب سپهری گرامی باد
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
در رگها نور خواهم ریخت و صدا در خواهم داد
ای سبدهاتان پر خواب سیب آوردم
سیب سرخ خورشید خواهم آمد
گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت :چه تماشا دارد باغ
دوره گردی خواهم شد کوچه ها را خواهم گشت
سهراب سپهری
پانزده مهر ماه سالروز تولد سهراب سپهری شاعر طبیعت گرا است؛ او عاشق طبیعت است و هر آنچه که در طبیعت از موجودات و پرندگان و اشیا است را دوست دارد و مورد احترام قرار می دهد.
با خواندن شعر مشهور سهراب به نام و پیامی در راه، آدمی به یاد نگرش سعدی شیرازی می افتد چرا که سعدی نگاه مصلح گرانه به جامعه دارد، می خواهد جامعه اش آباد و مرفه و سالم و صالح باشند؛ نگاه سهراب نیز بدین سبک است، همه جامعه به هم احترام بگذارنند و از بدی ها و پلیدی ها به دور باشند ......هر چه دشنام از لب ها خواهم چید ....هر چه دیوار از جا خواهم کند .....ابر را پاره خواهم کرد....من گره خواهم زد چشمان را خورشید .... آشنا خواهم کرد ....را ه خواهم رفت ...نور خواهم خورد همگی بیانگر این است که افکار سهراب افکار انسان دوستی و مهر و مودت و محبت و عشق و صفا و پاکی و اخلاص و یکرنگی و صلح صفا است. الحق سهراب سفیر صلح است، می خواهد همه جامعه مرفه باشد و نیازمند و فقیر نباشند. عشق محبت او از دایره انسانها فراتر می رود و حیوانات را نیز در بر می گیرد. هر کلاغی را کاجی خواهم داد ....خر فرتوتی را در راه . من مگس هایش را خواهم زد .....خواهم آمد پیش اسبان . گاوان .علف سبز نوازش خواهم ریخت ......
نگاه سهراب به طبیعت نگاه سبز آفرینش و بشر دوستانه و از سر خیر خواهی و برکت است. آب را گل نکنیم .....در فر و دست انگار کفتری می خورد آب ....آب را گل نکنیم، دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب .... که منظورش این است، که شاید اگر نمی توان فقر را در جهان از بین برد لا اقل خودمان زمینه ساز فقر در جامعه نباشیم و مراقبت و مواظبت کنیم. سهراب، اهل مراقبه است. انگار اشیا و عوالم طبیعت با او به رمز و راز پرداختند، انگار او صدای همه چیز را می شنود، آنجا که می گوید: کوچه باغش پر موسیقی باد ...مردمان سرود آب را می فهمند....گل نکردند . ما نیز آب را گل نکنیم ... مرام و مسلک سهراب فروتنی و تواضع است در پهنه ادب پارسی. کمترین شاعری را شما می یابید که این تفکر را داشته باشد. سعدی می فرماید: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند ....... یا فردوسی می فرماید: میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است ....شعر و ادبیات بایست در خدمت ابنای بشریت باشند، پیام مهر صلح صفا و آشتی داشته باشد ....
زمانی که شما اشعار سهراب را می خوانید و با دقت و تانی مطالعه دارید به نکات ظریف از نگرش شاعر متوجه می شوید و می توانید روحیات شاعر را در زمان سروده شعر حدس بزنید، که شاعر آیا غمگین و افسرده بود و یا از چیزی رنجی برده و یا در حالت روزمره عمر سپری می کرده و نشاط و شادی و حالات روحی شاعر را می توان از شعرش فهمید؛ الان بایست چندین نوبت آن اشعار خوانده شود، سهراب ایهام ها و تبادرها و تشبیه های سختی دارد که زود نمی شود درک کرد و فهمید. مثلا جایی می گوید: ای سرطان شریف ! حالا آیا منظور ماه سرطان که تیر ماه است مد نظرش است یا زمانی که دچار بیماری شده این کلام را می گوید، بهرحال ایهام جناس تبادر با هم است؛ بخصوص اینکه سهراب خیلی اوقات معانی بیان می کند که روزمره جامعه زمان خودش و ما نیست، سهراب شاعر آب و آیینه است. شاعر طبیعت گرا است. دیوان اشعار هشت کتاب او پر از رمز راز ها است. مردم سالهاست . نسل هاست. قرنهاست با شعر مولانا و سعدی و بخصوص حافظ آشنا شدند و همه رمز و رازها تا حدودی کشف شده، اما سهراب نیاز است قرنها بیاید برود تا رمز و رموز شعری او کشف شود.
نگاه سهراب به طبیعت نگاه سبز آفرینش و بشر دوستانه و از سر خیر خواهی و برکت است. آب را گل نکنیم .....در فر و دست انگار کفتری می خورد آب ....آب را گل نکنیم، دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب .... که منظورش این است، که شاید اگر نمی توان فقر را در جهان از بین برد لا اقل خودمان زمینه ساز فقر در جامعه نباشیم و مراقبت و مواظبت کنیم
اختصاصات شعری سهراب سپهری
من کتابی دیدم
واژه هایش همه از جنس بلور
کاغدی دیدم از جنس بهار
اشعار سهراب در هشت کتاب خود به 4 گروه طبقه بندی می شود.
گروه اول اشعار که در وصف طبیعت، باغ، بستان، آب، دریا، رود، موج، درخت، برگ، گیاه و ماهی؛ که بسیار دایره لغات طبیعت گرای سهراب وسیع است و الحق زیباترین تصاویر اندیشه را به تصویر کشید و این محصول فکر و اندیشه سهراب است. اما مطلب مهمی که سبب شده اشعار طبیعت گرای سهراب آنقدر جذاب باشد شاید در بیان است که او اساسا یک نقاش چیره است و بخوبی از قدرت رنگ ها و نورها و اعجاز درخشش ترکیب رنگ ها مطلع است. در بین شاعران پارسی گو شاید سه شاعر هستند که در رفیع ترین قله طبیعت گرایی، صاحب اسم و رسم هستند. ابتدا منوچهری دامغانی که جایگاه خاص دارد و سپس سعدی که هنر شعر و وصف طبیعت او بی نظیر است و از شاعران نوپرداز و شعر نو قطعا سهراب جایگاه خاصی دارد .
گروه دوم اشعار سهراب اشعاری هستند که به نوعی دارد شرح زندگی روزانه خود را با بیانی زیبا مطرح می کند و شما در تمام اشعار سهراب سادگی و صفا و صراحت گفتار او را بخوبی درک می کنید در این اشعارش گاه به گذشته خود .
گروه سوم اشعار سهراب که بسیار قوی و غنی است و اعجاز شعر نو است و بی مثل و مانند است، قدرت تصویر سازی صور خیال یا ایماژ و تبادر، ایهام، استعاره، مجاز، تشبیه سازی، ترکیب موضوعات حسی و عقلی، طباق یا تضاد، مراعات نظیر و جناس .
سهراب سپهری
گروه چهارم پیام سهراب است . سهراب هدفش از سرودن شعر سرگرمی و تفتن و وقت گذرانی و اتلاف عمر نیست؛ اشعارش پیام دارد. او به شدت پابند قانون و قوانین و مقررات که حاکم بر جهان است اعتقاد راسخ دارد و خودش را مصلح می داند. همانند مولانا و سعدی که شعر آنان برای دریافت سیم و زر و اسم رسم نام نان نیست هدفی مقدس تر دارد او به همه آدمیان با ادیان مختلف می آموزد که همگی بایست به قانون احترام بگذارند، اما قانون او قانون ساخت بشر نیست .
سهراب اساسا یک شاعر عارف مسلک با شخصیت محجوب و متین و خونگرم است. اشعارش انگار بوم نقاشی است که همه جا با مطالب و مناظره را بخوبی به تصویر کشیده، کلامش نافذ و در حد ایجاز است و خردمندانه و از روی عقل و خرد و تدبیر سخن می گوید، در شعر سهراب نوعی احساس و حیا و شرم و محبت و عشق به حیات و جاودانگی موج می زند؛ عاشق طبیعت است، نگاهش انگار ابعاد اشیا را بخوبی به تصویر می کشد، گاهی از بالا و گاهی از پایین و گاهی از اطراف اشیا را می بیند و شعرش شوق زندگی امید و عرفان شرق و انگیزه است؛ اگر اندوه است اندوه بشریت است، اندوه انسان وامانده و جامانده نیست. اساسا شعر سهراب تحول شعر نو است. او موضوعات و مضامین حسی و عقلی و را بخوبی با اشیا تلفیق می کند. گاه در خواندن شعرش بایست چند بار خواند، به نوعی ظرافت سبک هندی در اشعارش دیده می شود. همه اقشار جامعه با شعر سهراب روزگار خود را می بیند، و شعرش اختصاص به یک طبقه و قشر خاص نیست.
شعر او پیام صلح، دوستی و مودت انسانیت را به دنبال دارد، شعر سهراب از دایره انسانها فراتر رفته و همه اشیا و ابنای روزگار را شامل می شود، او شاعر عصر هاست. شعر در خدمت اسم رسم، نام، نان، جاه و مال نیست. او انسانی قانع، متواضع، فروتن، درون گرا و طبیعت خواه است . او معلم جامعه است. انسان دچار نسیان شده را هوشیاری و بیداری می دهد و شعرش تمرین شور و شوق و شعف و شادمانی و نشاط و خدمت به انسانیت است، همیشه آماده رفتن است، از مرگ نمی هراسد. بایست الحق چشم ها برای خواندن پیام شعر دوباره شست و قدرش را بیشتر بدانیم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم .
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود .
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد .
یاد سفیر صلح و آشتی، سهراب سپهری گرامی باد