انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: از رستم، دادگری و اراده می‌آموزیم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
محمد جعفری قنواتی پژوهشگر ادبیات شفاهی، به تازگی کتاب جامع الحکایات را به همراه خانم دکتر خدیش تصحیح کرده است. این کتاب شامل چهل و شش داستان است و نسخه خطی آن در آستان قدس رضوی نگه داری می‌شود. او همچنین نسخه دیگر جامع الحکایات نگه داری شده در کتابخانه گنج بخش پاکستان را نیز تصحیح کرده است که به زودی از طرف انتشارت قطره وارد بازار می‌شود. با او درباره شخصیت‌های به یاد ماندنی ادبیات کلاسیک گفتگوی کردیم که می‌خوانید.

دو نفر از شخصیت‌های داستانی که بیشتر از همه مورد قبول شما هستند نام ببرید و بگویید دلیل اصلی شما برای انتخاب این دو شخصیت چیست؟

اول از همه رستم و بعد شخصیت سیاوش در اساطیر ایران همیشه برای من جذابیت داشته‌اند .

آیا می توانیم بگوییم که رستم یک شخصیت کامل است و یا این که بیشتر به تیپ شباهت پیدا می‌کند؟

رستم از شخصیت‌های مهم و اساسی در دوره پهلوانی حماسه ایرانی است. در واقع رستم از ابتدای دوره پهلوانی حضور دارد و تا انتهای دوره پهلوانی دوام می‌آورد. اگر چه با حمله بهمن و ویرانی سیستان دوره او به پایان می‌رسد اما واقعیت این است که دوره پهلوانی رستم در واقع با مرگ رستم به پایان می‌رسد که این را می‌شود در نسخه‌های خطی مختلف رد یابی کرد. مرگ رستم طی توطئه شغاد برادر ناتنی رستم و پادشاه کابل اتفاق می‌افتد. رستم اصلا تیپ نیست چون مشابه او نه قبل از رستم و نه بعد از آن در هیچ روایتی نیست. رستم یک انسان کاملا زمینی است. احساسات دارد، ناراحت می‌شود، خوشحال می‌شود حیله گری می‌کند، پیش از جنگ نیایش می‌کند و از خداوند می‌خواهد که پیروزش کند، بعد از جنگ شکرگزاری می‌کند. به او لقب تاج بخش داده‌اند چون بسیاری از پادشاهان تاج و تخت خودشان را به مدد حمایت‌های رستم دارند. اما در عین حال او فردی است که در مقابل زور کمر خم نمی‌کند و تنها از پادشاهان دادگر حمایت می‌کند. به قول خودش چه کاووس باشم چه یک مشت خاک. در جایی از داستان رستم، وقتی تورانیان به سر کردگی سهراب یک جوان نورس حمله می‌کنند به ایران کاووس از رستم می‌خواهد که بر گردد و جنگ نکند اما رستم به حرف او گوش نمی‌کند و سه روز با گیو در منطقه حمله می‌ماند. کاووس توس را می فرستد که برو این دو را کت بسته بیاور و به دار بکش. وقتی رستم این خبر را می شنود زیر دست توس میزند و توس سر نگون می‌شود. می‌گوید تو اگر بلدی کسی را کت بسته بر دار کنی چرا با سهراب نمی‌جنگی. در این ماجرا رستم کاووس را مجبور به عذر خواهی می‌کند. رستم را تنها زمانی می‌توانند بر گردانند که به او بگویند جان و مال مردم در خطر است. و ایران آسیب می‌بیند. پس رستم با این که از تاج و تخت و نظام شاهی ایران حمایت می‌کند اما او حامی پادشاهان دادگراست. یکی از پادشاهانی که رستم خیلی از او حمایت کرده است کی‌خسرو است که نه تنها پادشاه آرمانی ایرانیان است بلکه انسانی آرمانی نیز هست. حکمت خسروانی که سهروردی از آن یاد می‌کند اندیشه‌های کی‌خسرو را در خود دارد.

سیاوش یک انسان رمانی و اسطوره‌ای است و نشانه‌های یک انسان زمینی را ندارد. او بسیار پاک است و بی تردید یکی از مظلوم ترین شخصیت‌های تاریخ اساطیری ما است. حتی اسطوره شناسان او را انسان رمانی و نمونه انسان نخستین به حساب می‌ورند.

تفاوت شخصیت رستم با سایر قهرمان‌ها در چیست؟

رستم از خود نظر و اراده دارد. اما قهرمان‌های دیگر فقط بر حسب وظیفه و فرمان حرکت می‌کردند. مثلا اسفندیار در جایی گرچه می‌داند که جنگ با رستم کار بیهوده‌ای است اما حاضر می‌شود به خاطر تاج و تختی که به او وعده داده شده و تنها به صرف فرمان پادشاه با رستمی که پیر است و هفتصد سال برای مردم و پادشاه خدمت کرده بجنگد و او را کت بسته به حضور گشتاسب ببرد. اسفندیار از خودش اراده‌ای ندارد. در حالی که رستم هیچ وقت پادشاهی و تاج و تخت کورش نکرد و زیر بار زور نرفت حتی اگر آن حرف زور را پادشاه زده باشد.

خصوصیات شخصیتی مثل سیاوش چیست؟

سیاوش صلح دوست است و کمترین خطا را انجام می‌دهد. سیاوش بیشتر یک انسان آرمانی و اسطوره‌ای است و خیلی نشانه‌های یک انسان زمینی را ندارد. او بسیار پاک است و بی تردید یکی از مظلوم ترین شخصیت‌های تاریخ اساطیری ما است. حتی اسطوره شناسان او را انسان آرمانی و نمونه انسان نخستین به حساب می‌آورند. او بسیار وفادار به عهده و بسیار پاک است. سیاوش با افراسیاب عهدی می‌بندد که اگر شرایط او پذیرفته شود با او صلح کند. وقتی افراسیاب در موضع ضعف قرار می‌گیرد حاضر نمی‌شود اسیران را بکشد و همچنان به عهد خود باقی می‌ماند. این وفاداری به عهد به قدری در او قوی است که حتی حاضر است خودش را در مهلکه افراسیاب بیندازد اما از وفای به عهد خود پایین نیاید.

آیا در افسانه‌های فولکور ما نیز شخصیت نمونه‌ و مثال زدنی وجود دارد؟

کچل در افسانه‌های عامه و ادبیات شفاهی نمونه خیلی خوبی است. البته بعد ها بر اساس چند فیلم وداستانی که درباره او نوشته شد نام حسن کچل به او داده شد. اما در واقع کچل اسم خاص ندارد. تقریبا ششصد داستان داریم که کچل درآنها ایفای نقش می‌کند.
محمد جعفری قنواتی



کچل نماینده چه قشر از جامعه‌ای بوده است؟

کچل بیشتر نماینده طبقات محروم جامعه بوده است که می‌توانستند در اغب مواقع با زبان بازی و زیرکی نه تنها حق خودشان را بلکه حق محرومان جامعه و هم طبقه‌ای خودشان را هم از افراد متنفذ بگیرند. کچل در عین حال که ظاهری پخمه و خنگ داشته اما بسیار رند و زیرک بوده است. از یک زاویه‌ای شاید بتوان او را با بهلول مقایسه کرد. هر چند کچل در مقایسه با بهلول فانتزی تر و افسانه‌ای تر است. در حالی که بهلول کارهای واقع گرایانه تری انجام می‌دهد.

خاستگاه کچل در ادبیات ما کجاست؟

ما در ادبیات مکتوب شخصیتی به نام کچل مخصوصا با تیپ ظاهری او نداریم. کچل بیشتر در ادبیات شفاهی و افسانه‌های ما وجود دارد. اما در ادبیات مکتوب تیپی داریم به نام عقلای مجانین یعنی فرزانگان دیوانه که نمونه‌های آن را عطار بسیار استفاده کرده‌است. در عطار نامه و مخصوصا مصیبت‌نامه این عقلای مجانین خیلی دیده می‌شوند. اما به هر حال این تیپ‌ها شخصیت اجتماعی و به خصوص ظاهر کچل را ندارند. چون کچل وابسته به طبقه اجتماعی محرومی است که نه تنها به واسطه ظاهرش مترود شده است بلکه حتی نان شب نداشته‌اند. اما عقلای مجانین خیلی مربوط به طبقات محروم نبوده‌اند. معمولا روایت‌های عقلای مجانین کوتاه هستند و اگر از لحاظ ژانری بخواهید حساب کنید بیشتر لطیفه‌گویی از آنها مانده است. و یا درباره آنها بیشتر لطیفه موجود است. اما کچل دارای افسانه‌ها و حکایات بلند و کاملی است و در داستان‌ها نقش دارد.

آیا کچل را می‌توان با کچل‌ها و جوانمردان صوفی مقایسه کرد؟

آن گروه از صوفیان کچل هیچ گونه ارتباطی با کچل ندارند. صوفی‌ها به خاطر مسائل اعتقادی کچل می‌کردند برای این که بهتر مسح بکشند و موضوع بر سر اعتقادات بوده است اما در نقش کچل مورد نظر ما مسائل اعتقادی نقشی ندارد.

آیا دوران شخصیت‌هایی مثل سیاوش و رستم به پایان نرسیده است؟

ببینید همین الان هم نمونه‌هایی مثل رستم را می‌توانید در جامعه تشخیص بدهید و پیدا کنید اما شاید نتوانید نمونه‌ای از سیاوش بیابید.

در زمانه ما این شخصیت‌ها چه کارایی دارند؟

وظیفه هنر تعالی بخشیدن به جامعه است. شخصیت‌های مهم اساطیر و ادبیات ما می‌توانند سرمشق‌های خوبی برای هدایت جامعه به سمت تعالی اجتماعی باشند.