انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: مهتاب کرامتی؛ فرشته نیکوکار سینمای ایران
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
مهتاب کرامتی یکی از بهترین ها بود که اگر نگاهی به کارنامه اش در این سال ها بیندازید، متوجه می شوید چگونه با تن دادن به نقش هایی متفاوت و گاه بسیار دشوار با چنگ و دندان از سیطره حضور مقتدرانه اش دفاع کرده است.

در سینمای ما تعداد بازیگرانی که دو عنصر زیبایی و توانایی را همزمان داشته باشند، معدود هستند. به خصوص در دوره ای که هجوم بازیگران خوش چهره به کارهای سینمایی و تلویزیونی باب شد و از حد معمول خود هم تجاوز کرد، اندک چهره هایی بودند که واقعا استحقاق ماندن در این عرصه را داشتند و می توان با اطمینان گفت نسلی تازه از بازیگران مستعد برای آینده سینما و تلویزیون ما هستند.

در میان آنها مهتاب کرامتی یکی از بهترین ها بود که اگر نگاهی به کارنامه اش در این سال ها بیندازید، متوجه می شوید چگونه با تن دادن به نقش هایی متفاوت و گاه بسیار دشوار با چنگ و دندان از سیطره حضور مقتدرانه اش دفاع کرده و نتیجه این شده که حالا نه تنها به عنوان یک چهره مطلوب، بلکه به عنوان یکی از زنان هنرمندی که می توان به راحتی به او اعتماد کرد و نقش هایی چالش برانگیز را به او سپرد، شناخته می شود. مهتاب کرامتی این روزها «عصر یخبندان» را در اکران و چند فیلم فوق العاده دیگر مانند «مزار شریف»، «ارغوان» و «جامه دران» را در نوبت اکران دارد که هر یک از آنها اعتباری ویژه در کارنامه هنری اش هستند.

او علاوه بر اینکه در سینما و بین مخاطبان سینمایی یک چهره دوست داشتنی و محبوب است، سال هاست که به عنوان سفیر یونیسف در کشورمان فعالیت های متعددی داشته و دارد و از هیچ کوششی در انجام وظایف انسانی خود دریغ نمی کند.

حس خوب یک انتخاب

فعالیت های متعددی که دارم باعث شده تا کمتر بتوانم فیلم بازی کنم اما گاهی مانند سال گذشته این فرصت پیش می آید که بیشتر به حرفه محبوبم بپردازم. تمام کارهایی را که سال گذشته انجام دادم دوست دارم. راستش چند سالی هست که دیگر طوری انتخاب می کنم که بعدها نه اینکه پشیمان بشوم اما دست کم حس خوبی نسبت به تجربه های حرفه ای ام داشته باشم. خدا را شکر یکی از کارهای خوبی که انجام دادم بازی در فیلم «عصر یخبندان» بود؛ از آن کارهایی که هم برایش زحمت زیادی کشیدم و هم به آن افتخار می کنم.

نه شلوغ و نه کمدی

مصطفی کیایی از آن جوان های خوش فکری است که به نظرم با کارهایی که از او دیدم تجربه گرا و بلندپرواز است. در عین اینکه کار خودش و کار بازیگر را می شناسد، می داند چگونه با بازیگر کار کند که به هدف خودش برسد و همین نگاه و اهمیتی که برای بازیگر در ایفای نقش قائل است، باعث شد در جشنواره هم بازیگری های کار دیده شوند. فضای داستانی و حتی ساختاری «عصر یخبندان» شباهتی به «ضدگلوله» و «خط ویژه» ندارد؛ نه آن جنس کمدی «ضدگلوله» را دارد؛ نه شلوغی سکانس های «خط ویژه» را.

هیجان نقش سخت

نقش هایی که شما را از آنچه هستید دور می کنند، بازی متفاوتی را می طلبند و به خاطر نوع کاراکترشان باید طراحی ظاهری و گریم متفاوتی داشته باشید را دوست دارم چون مرا وارد پروسه شناختی از توانایی هایم می کند که برایم هیجان انگیز است. برای همین از کارهایی که مرا نه به عنوان یک کاتالیزور در حاشیه داستان بلکه به عنوان شخصیتی که نیاز به کنکاش و تلاش دارد، استقبال کرده ام. حضور در نقش معتاد را به شکل کوتاهی تجربه کرده بودم اما این بار و در «عصر یخبندان»، هم حضور پررنگ تری بود و هم اینکه این آدم درگیرودار شرایط و ماجراهایی بود که تنها نمی شد برای مشکل اعتیادش او را قضاوت کرد.

تردیدهای یک زن افغان

همیشه مرحله پذیرش یک نقش در یک کار برای من سخت ترین و شاید طولانی ترین زمان مربوط به تصمیم گیری هایم است. در بعضی کارها این مرحله هم دشوارتر می شود و هم طولانی تر. فیلم «مزارشریف» یکی از این کارها بود که برای شروع تردیدهای مختلفی داشتم. اینکه کار سختی بود به کنار، اینکه من با نوع چهره و فیزیکی که دارم اصلا در نقش یک زن افغانی پذیرفتنی هستم یا نه و اینکه کار درگیر حال و هوای شعارزدگی و. . . قرار بگیرد و از رسالت داستانی خودش جدا شود هم ذهنم را مشغول کرده بود.

با گریم عجیب در دل خیابان

یادم هست زمانی که قصد داشتم با فیلم «بیست» در سینما قالب چهره شیک و لوکسی را که از من تصویر شده بود بشکنم، خودم را با تست گریم محک زدم. شاید تست گریم راهی برای اطمینان خاطر کارگردان از انتخاب بازیگر برای نقش باشد اما برای خود من هم اطمینان یافتن از پذیرش نقشی است که از من بسیار دور است. حین ساخت فیلم «بیست» حتی گاهی برای تجربه ملموس تر با همان پوشش و گریم در خیابان ظاهر می شدم تا هم نگاه مردم را ببینم و هم خودم به قالب نقش نزدیک شوم. در «مزارشریف» هم تست گریم کمک زیادی کرد تا اعتمادبه نفس لازم را برای قبول نقش پیدا کنم.

از پاداش سکوت تا عصر یخبندان

هنوز هم برای من هماهنگ شدن با تیم سازنده کار یکی از عوامل تاثیرگذار بر روند بازی ام و میزان راحتی ام در یک پروژه است. برعکس «مزارشریف» که در یک سوم نهایی کار وارد شدم و به سختی های بازی ام در آن نقش اضافه کرد در «عصر یخبندان» حضور بهرام رادان که با او تجربه همکاری را داشتم، کمک کننده بود. یادم هست یکی از بازی های خوبی که از آقای فرهاد اصلانی دیدم، در فیلم «پاداش سکوت» بود که اتفاقا نقش کوتاهی هم بود. در آن کار من هم نقش کوتاهی داشتم و خوشحالم در این کار فرصتی پیش آمد تا مقابل هم بازی داشته باشیم و البته این حضور بیشتر بود.

اعتماد بعد از دوری ۱۰ ساله

در کار کردن با چهره های جوان و به اصطلاح کاراولی ها ترسی ندارم و حتی از فکرهای جدید استقبال می کنم اما سعی می کنم در صحبت های اولیه نسبتا شناختی از آنها پیدا کنم تا نگرش شان را در مورد آن کار بدانم. این به من کمک می کند تا با خیال راحت تری داستانی را که دوست دارم بپذیرم. درست است که آقای برزیده چند کار سینمایی داشتند اما به هر حال از آخرین کارشان که در سینما اکران نشد هم حدود ۱۰ سالی می گذشت و من آشنایی با نوع کارشان نداشتم اما در همان بحث های اولیه متوجه شدم که دقیقا می داند قرار است چه کاری انجام بدهد. همین که کارگردان بداند می خواهد چه کار کند و تکلیفش با پروژه مشخص باشد، از دغدغه های بازیگر کم می کند.

نگاه برابر به زنان و مردان

اساسا با فلسفه برتری جویانه مرد یا زن مخالفم و به نظرم هر دوی این گروه باید در کنار هم پیش بروند اما این واقعیت هم هست که آثار کمی ساخته می شوند که توجه شان به مشکلات واقعی و دغدغه های زنان باشد. به نظرم امید بنکدار و کیوان علی محمدی در دسته فیلمسازانی قرار دارند که بر لبه انصاف راه می روند و زنانگی کارهایی که ساخته اند در کنار روحیه و بخش مردانه کار جلو می رود.

خلاقیت ناشی از نظم

فکر می کنم یک کار حرفه ای از نظم و انضباط نشات می گیرد و بر تمام قسمت های کار اثر می گذارد. متاسفانه دیده ام بعضا کارهایی ساخته می شوند که سر لوکیشن یا در پروسه تولید آن فیلم، نظم لازم وجود ندارد و این نه تنها کار بازیگر را سخت بلکه از تمرکز و انرژی او کم می کند اما در فیلم «ارغوان» همه چیز سر جای خودش بود و برای همین نه تنها بازیگر بلکه عوامل هم فرصت کافی دارند تا هرازگاهی به رغم آنکه برنامه ریزی کار درست است، دست به تجربه کردن چیزهایی بزنند که می تواند در راستای کار مفید باشد.

شوک حسی کار اپیزودیک

ساختار فیلم «جامه دران» به گونه ای بود که نیاز به گذر زمانی مناسبی برای فیلمبردای اپیزودهایش داشت و نه تنها در مجموع یک فیلم کامل است بلکه به خاطر شرایط داستانی اش سه کار مجزا هم به حساب می آید که برای خودم تجربه فوق العاده ای بود. کارهای اپیزودی اگر داستان خوب و ساختار درستی داشته باشند، به سرعت بیننده را درگیر می کنند و در لحظه مناسب او را در شوک حسی می برند و این به نظرم کار سختی است که در قالب سینمای حرفه ای به راحتی رخ نمی دهد. به همین علت معتقدم آقای حمیدرضا قطبی تلاشی بلندپروازانه و بسیار دشوار را پیش رو داشت که در انتها به ثمر نشست.

جایزه های به موقع و صحیح

نقدهای منصفانه برای بازیگر لازم است؛ همین طور تشویق هایی که به موقع صورت می گیرند. تحسین و جایزه را دوست ندارم اما دلم می خواهد در جایی که دوست دارم، تلاشم دیده شود و مورد توجه قرار بگیرم. جوایز و تشویق هایی که در جشنواره های خارجی مانند اسپانیا یا شانگهای به کارهایم تعلق گرفت، حس خوبی را در من ایجاد می کند. سال گذشته برایم سال خسته کننده ای بود که در چند کار انرژی بر حضور داشتم و دلم می خواست این تلاش به نوعی دیده شود. به هر حال همیشه وقتی پای داوری در میان است، پای سلیقه هم به میان کشیده می شود. ضمن اینکه در آخر فقط یک نفر باید جایزه را بگیرد و من در جشنواره فیلم فجری که برگزار شد، می دانستم سیمرغ را به من نمی دهند ولی قرار نیست از جایزه نگرفتن ناراحت بشویم.

تقدیر در جشنواره های بین المللی

من در جشنواره اسپانیا که به «ایماجین ایندیا» معروف است، به خاطر فیلم «اشباح» که از ساخته های آقای مهرجویی است، به عنوان بهترین بازیگر زن برگزیده شدم. این جشنواره که بزرگداشت آقای مهرجویی بود و برخی از فیلم های ایشان در آنجا به نمایش گذاشته شده بخش مسابقه هم داشت که من به عنوان بهترین بازیگر زن در این بخش انتخاب شدم. پیش از آن هم در جشنواره شهر به خاطر فیلم «عصر یخبندان» جایزه گرفتم. در جشنواره شانگهای هم فیلم «جامه دران» بین ۴۰۰ فیلم نهایی بود که از بین ۲هزار فیلم انتخاب کرده بودند که دستاورد بسیار خوب و ارزشمندی برای سینمای ما محسوب می شود.

مصائب داشتن یک چهره زیبا

نگاه عمومی به بازیگران نه بر اساس توانایی که ابتدا بر اساس فیزیک و چهره است و همین، کار بازیگر را سخت می کند و شما اگر ظاهر خوبی داشته باشید دچار وسواس در انتخاب می شوید که نکند اگر این کار را بازی کنم، بگویند فقط متناسب با چهره اش وارد کار شده است. در سینمای ما سخت به بازیگری اطمینان می کنند تا نقشی متفاوت از آنچه بازی کرده را به او بسپارند. برای همین وقتی نقشی به من پیشنهاد می شود که قالب تازه ای را می طلبد، بیشتر راغب می شوم اما از آن طرف یک اتفاق دیگر می افتد و حالا می گویند کدام بازیگر برایش مهم نیست چهره اش زیر گریم خراب بشود و می آیند سراغ من و یک تکرار در آن قالب شروع می شود. این در حالی است که به نظرم باید اول به توانایی یک بازیگر در ساختن آن نقش توجه بشود.

اهمیت زیبایی به اندازه لزوم

شما نمی توانید فیزیک یک بازیگر را از او بگیرید یا از او بخواهید به خودش رسیدگی و توجه نکند چون کسی او را با اندام متناسب و چهره آراسته برای آن نقش نمی خواهد! اتفاقا هم زیبایی مهم است، هم تناسب اندام، هم آراستگی و هم توانایی. البته هر یک از آن سه عامل بسته به میزان خودش موردتوجه است. مثلا قرار نیست یک معیار زیبایی شناسانه بگذاریم و بگوییم خارج از این چارچوب، چهره مطلوبی نیست. ما در روایت داستان های مختلف به آدم های مختلف با ظاهرهای متنوع و متفاوت نیاز داریم. آدم های دنیای واقعی که همه یک شکل و یک اندازه نیستند.

نقش های کوتاه و خاص

اینکه چرا با سابقه حدود ۳۰ فیلم سینمایی نقش کوتاهی در «روز رستاخیز» بازی کرده ام، برمی گردد به اینکه معیارم اساسا متفاوت بودن نقش و تجربه ای است که از بازی در آن به دست می آورم. گاهی یک نقش کوتاه چنان شما را درگیر خودش می کند که حضورتان در یک سریال به آن همه انرژی و تفکر نیاز ندارد. نمی گویم در «روز رستاخیز» نقشی که داشتم آنقدر خاص بود که مرا به چالش سختی کشید؛ نه! یک نقش خوب بود که دلم می خواست با کاری که دوست دارم و فیلمسازی که سینمایش را می پسندم، تجربه کنم. در «پاداش سکوت» هم نقش یک روزنامه نگار برایم تجربه جدید و جالبی بود.

سد سختی به نام خانواده

اولین چالش بزرگی که برای من در امر بازیگری پیش آمد، شروع این حرفه بود. من زمانی وارد این حرفه شدم که اولین سد مخالف با من خانواده به خصوص مادرم بود. از آنجا که مادرم خودشان در آن مقطع با من تحصیل می کردند، اصلا برایشان پذیرفتنی نبود که من آن همه زحمت و جایگاه علمی رشته ام را رها کنم و دنبال بازیگری بروم اما واقعیتی بود که نمی شد کتمان کرد. من درست مثل همین حالا در آن زمان هم عاشق بازیگری بودم و به همین علت سرسختانه ایستادم. تنها کاری که کردم این بود که بگذارم درسم تمام شود و بعد اقدام کنم.

امروز راحت تر از گذشته

احساس می کنم در سال های اخیر، وارد شدن به سینما نسبت به زمانی که من و نسل من وارد این حرفه شدیم، کار به نسبت راحت تری است. هم نگاه خانواده ها به این مقوله مانند گذشته نیست و هم امکانات آموزشی بیشتر شده و هم حالا جدای از سینما تعداد تولیدات در مجموع بیشتر است. حتی زمانی که من در شروع بازیگری ام که هنوز در اواسط دوره های آموزشی کلاس های آقای تارخ بودم و سریال «اصحاب کهف» را بازی کردم، مگر چند سریال تلویزیونی سالانه ساخته می شد که شما شانس پیشنهاد حضور در آن را داشته باشید.

روایت عادی زندگی ما

زندگی یک بازیگر اتفاق عجیب و غریبی نیست که بگوییم آنها در جای دیگری با سبک زندگی دیگری عمرشان را سپری می کنند. اتفاقا این شکل نگاه باعث شده کارهای عادی بازیگران جالب به نظر برسد. مثلا کسی انگار از من انتظار ندارد سوار مترو یا اتوبوس بشوم یا برای خانه خرید کنم. انگار همه چیز باید خودش فراهم بشود و همه چیز در خدمت ماست. اتفاقا من هم وقتی سوار اتومبیل می شوم، پشت ترافیک می مانم و این غیرعادی نیست.

نگاه شخصی به پوشش

در نگاه من مدی که هرگز کهنه نمی شود، همان سادگی است و به نظرم اگرچه خوب است آدم به روز باشد اما این به روز بودن باید در یک استاندارد اجتماعی و فیلتر شخصی باشد. خیلی خوب است که در مسائل شخصی مانند انتخاب رنگ لباس بیشتر از آنکه به آنچه مد شده، به این توجه کنیم که اصلا مناسب با من هست یا نه. فارغ از همه مسائل مانند بافت اجتماعی و شأن اجتماعی و جایگاه کاری، اولین و ابتدایی ترین پرسش این است که اصلا به من می آید یا نه. خودمان بهترین داور در این زمینه هستیم و نگاه شخصی ما می تواند انتخاب ما را راحت کند. من برای همین علاقه ای که به پوشش، لباس و. . . داشتم وارد کار طراحی لباس شدم و در آن دوره احساس فوق العاده ای هم داشتم چون دنیای رنگ و طرح را دوست دارم.

زیبایی و سلامتی از درون

سلامت ماندن و توجه به زیبایی حتما مستلزم هزینه های زیاد و رفتن به مراکز مربوطه و. . . نیست. من منکر خوب بودن این چیزها نیستم اما وقتی شما از نظر ذهنی واقعا نخواهید که سبک زندگی سلامتی را در پیش بگیرید، اتفاقی نمی افتد و هیچ موسسه و مجموعه زیبایی و باشگاهی از شما یک آدم زیبا و سلامت آماده نمی سازد. وقتی شما نتوانید میل به پرخوری را در خودتان کنترل کنید یا از بین ببرید، هیچ متخصص تغذیه ای نمی تواند به هیچ روش استاندارد و علمی و سالمی وزن تان را کم کند. اگر شما به سلامت پوست خود بی توجه هستید و کارهایی را انجام می دهید که به پوست تان لطمه می زند، هیچ درمان و روشی نیست که زیبایی شما را برای مدت طولانی تضمین کند.

سفر یعنی درس زندگی

من از بودن در اجتماع و رفتن به سفرهای مختلف، دایره دید و نگاهم به زندگی و هستی و حتی خودم را زیاد می کنم. نگاه کردن به آداب و فرهنگ زندگی جوامع مختلف برایم بهترین اتفاقی است که در طول سفر می افتد. واقعا به این عقیده باور دارم که زندگی کردن، بهترین راه برای یادگرفتن است و سفر خودش یک کلاس درس پویاست که اگر دوست داشته باشید چیزهای بیشتری فرا بگیرید باید زیاد به سفر بروید و فقط خودتان را معطوف لذت بردن از حواشی سفر نکنید و نگاه تان را گسترش بدهید.

اهداف اصلی حضور در یونیسف

گاهی کارهایی هست که انجام شان یک لذت درونی خاص به شما می دهد چون احساس می کنید می توانید قدمی برای واقعیت زندگی فرد یا افرادی بردارید. حضور در یونیسف هم برایم همین حس و حال را دارد. همیشه برایم مهم بوده که نسل کودکان و نوجوانان ما و هر جایی از دنیا، در آینده به چه سمتی می روند و چه آینده ای در انتظارشان است؛ آن هم با این همه جنگ و کمبود و خطراتی چون رشد بیماری های مرگبار، بحران آب و دارو و کم شدن امنیت یک زندگی نرمال و... . خوشحالم که در این مسیر توانسته ام کارهایی در جهت ایجاد بستر آموزش و درمان و احقاق حق کودکان انجام دهم.

قطعا توجه مردم به چهره هایی که دوست شان دارند و بازیگران که جزو این افراد هستند، باعث می شود تاثیر حرف آنها روی عموم بیشتر شود. در تمام دنیا تبلیغات با حضور چهره های محبوب و معروف مردمی یکی از بهترین روش های تبلیغاتی است که خوب هم پاسخ می دهد. به همین علت در این مدت، از همکاری و همراهی دوستان زیادی در این حرفه استفاده کرده ام که بتوانیم کارهای مهم تر و بیشتری را در زمینه های آموزش و پیشگیرانه مراقبتی و سلامتی انجام دهیم. بخشی از این کارها پروژه هایی چون سمینارهای آگاهی دهنده و مستندهای آموزشی و بخشی از آن هم استفاده از کمک ها و همیاری های مردمی است. فعالیت های یونیسف طیف گسترده ای است که با اهداف امدادرسانی عمومی در شرایط بحرانی همراه است. جنگ و بلایای طبیعی در کنار سایر مشکلات همچون محرومیت ها و کمبودهای جهانی شرایطی را ایجاد می کنند که نیاز به کمک های مردمی بیشتر احساس می شود و در این شرایط است که حضور یونیسف کمک کننده است.

هدف من و همکارانم در ارائه کمک ابتدا توجه به مسائل و مشکلات کودکان داخل کشور است و بعد از آن در پی کمک رسانی به مناطقی از جهان که به دلیل شرایط مختلف بچه ها و زنانش درگیر مشکلات و خطرات هستند. یکی از چیزهایی که به نظرم باید به آن توجه بیشتری کرد، اهمیت بررسی مشکلات کودکان و نوجوانان کشورمان در زمان حال و تلاش برای رفع موانع و مشکلات شات در آینده است. این تلاش را می توان با آموزش و ایجاد بستر لازم برای رشد و داشتن سطح نرمالی از زندگی و امنیت غذایی، دارویی و آموزشی به ثمر رساند چون آنها قرار است نسل پیشرو و آینده ساز کشورمان باشند و البته همگی شان باید در حد امکان از امکانات ابتدایی یکسانی برخوردار باشند تا در آینده جامعه ای سلامت و علاقه مند به دانش و پیشرفت داشته باشیم.