انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: عشق یعنی.........
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
[*]
عشق یعنی؟
عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محنت و سوز و گداز
عشق یعنی سوزبیماوایساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاسسپید
عشق یعنی یک ترنم از یه سار
عشق یعنی سبزی باغ وبهار
عشق یعنی لحظه دیداریار
عشق یعنی انتهای انتظار 
عشق یعنی وعده بوسو کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیباییار
عشق یعنی یک ترنم از حنین ناییار
عشق یعنی حس نرماطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تاخدا

عشق یعنی ... برای همه
عشق یعنی ...نتونی صبر کنی تاکسی شما رو به هم معرفی کنه.
عشق یعنی ...همون سلام اول.
عشق یعنی ...چیزی مثل تنفس در هوای پاککوهستان.
عشق یعنی ...یک موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد.
عشق یعنی ...انفجاراحساسات.
عشق یعنی ...وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری.
عشق یعنی ...جذب شخصیتش بشی.
عشق یعنی ...وقتی تو از اون بخوای که مرد زندگیت بشه
عشق یعنی ...وقتی من و تو ما میشیم
عشق یعنی ...حاصل جمع دوانسان
عشق یعنی ...مایه قوت قلب
عشق یعنی ...شادی ونشاط
عشق یعنی ...جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری.
عشق یعنی ...توی ذهنت خودتو بااون مجسم کنی.
عشق یعنی ...وقتی توی انتخابت شک نداری.
عشق یعنی ...وقتی دل پادشاهی میکنه.
عشق یعنی ...وقتی اطمینان پیدامیکنی که اون مرد دلخواهته.
عشق یعنی ...وقتی مردی به دختر دلخواهش برمیخوره.
عشق یعنی ...کم کردن فاصله ها.
عشق یعنی ...کلید یه رابطه محکم.
عشق یعنی ...دو تایی سوار یه ماشین قوی توی پستی و بلندی ها.
عشق یعنی ...فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون.
عشق یعنی ...خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.
عشق یعنی ...بوی عطرش از خاطرت نره.
عشق یعنی ...از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمیزنه.
عشق یعنی ...همیشه برای زنگ زدن به هم وقت پیدا کنید.
عشق یعنی ...دلت بخواد هدیه ای به اون بدی که مثل یه گنج نگهش داره.
عشق یعنی ...وقتی با هم مشکل پیدا می کنید به حرفای هم خوب گوش کنید
عشق یعنی ...یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگه.
عشق یعنی ...خوبی هاشوهم درکناربدی هاش ببینی.
عشق یعنی ...یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتن.
عشق یعنی ...تمام توجهت به اون باشه.
عشق یعنی ...کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه.
عشق یعنی ...هلش بدی توی مسیر درست.
عشق یعنی ...توی پرداخت صورتحساب کمکش کنی.
عشق یعنی ...یه قرار ملاقات خیلی مهم.
عشق یعنی ...وقتی باهاش قرارداری حسابی به خودت برسی.
عشق یعنی ...مثل توی قصه ها رمانتیک بودن.
عشق یعنی ...احساس کنی که همهءدور و برت روعشق گرفته.
عشق یعنی ...چیزی که از کلمات قویتره.
عشق یعنی ...روی دریای خوشبختی شناور بودن.
عشق یعنی ...بعضی وقتا بی حوصله شدن.
عشق یعنی ...روی هم اسمای قشنگ گذاشتن.
عشق یعنی ...چیزی که شما رو ثروتمندترین آدمای روی زمین میکنه.
عشق یعنی ...بعضی وقتا جز ماه غمزده همدمی نداشته باشی.
عشق یعنی ...جادوشکنی.
عشق یعنی ...کسی رو داشته باشی که لحظات قشنگ زندگیت روباهاش شریک بشی.
عشق یعنی ...وقتی توی دنیا هیچ چیز جز خودتون دو تا اهمیت نداره.
عشق یعنی ...دو چهره خندون.
عشق یعنی ...یه بازی که تمومی نداره.
عشق یعنی ...چیزی مثل برنده شدن توی بازی.
عشق یعنی ...وقتی شب مهتاب برات شعر می خونه...
تو واقعا فک کردی الان ما اینارو میخونیم ناموسا|:
(02-01-2016، 11:35)**zeinab** نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
تو واقعا فک کردی الان ما اینارو میخونیم ناموسا|:

مگه فقط شماها تو انجمن هستید بقیه هم هستن
(02-01-2016، 11:35)**zeinab** نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
تو واقعا فک کردی الان ما اینارو میخونیم ناموسا|:

اما من خوندم
عالی بود.
بهله |:
من دیگه حرفی ندارم|:
افرين من ميگم عشق يعني پرنسسه قلبم
عشق يعني من پانيسو دوس دارم
عشق يعني وقتي پانيسم گفت بمير ميگم چشم و بعد براش ميميرم بدون اينكه دليلشو بپرسم
اهاي ملت ميبينين
پرنسسه ارزو ها برو به پانيسم بگو دوستت دارم ميميرم واست شايد حرف تورو باور كرد
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی‌ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می‌یابد.

عشق در غالب دل‌ها، در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی، متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه‌ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ میگیرد و چون روح‌ها، برخلاف غریزه‌ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بُعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می‌توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست.

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سالها بر آن اثر می‌گذارد، اما دوست داشتن در وَرای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه بلندش، روز روزگار را دستی نیست...

عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار، رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور می‌گوید:


"شما بیست سال بر سن معشوقتان بیافزایید، آنگاه تأثیر مستقیم آن را بر احساس‌تان مطالعه کنید"!

اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی‌های روح که زیبایی‌های محسوس را به گونه‌ای دیگر می‌بیند.

عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد ضعیف می‌شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می‌کشد، و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و "دیدار و پرهیز"، زنده و نیرومند می‌ماند.

اما دوست داشتن با این حالات ناآشنا است . دنیایش دنیای دیگری است.

عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد که کیست ؟! یک "خود جوشی ذاتی" است ، و از این رو همیشه اشتباه می‌کند و در انتخاب بسختی می‌لغزد و یا همواره یک جانبه می‌ماند و گاه ، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی‌بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می‌توانند دید و در اینجاست که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می‌نگرند، احساس می کنند که همدیگر را نمی‌شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پی از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.

اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می‌بندد و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می‌آید، در حقیقت، در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می‌خوانند، و پس از "آشنا شدن" است که خودمانی می‌شوند، - دو روح ، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی‌ها، احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می‌گریزد - و سپس طعم خویشاوندی، و بوی خویشاوندی، گرمای خویشاوندی، از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خود بخود ، دو همسفر بچشم می‌بینند که به پهن دشت بی‌کرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک و صمیمی "ایمان" در برابرشان باز می‌شود و نسیمی نرم و لطیف - همچون یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش‌اش ، مناره تنها و غریب آن را به لرزه می آورد.

هر لحظه پیام الهام‌های تازه آسمان‌های دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوه‌ای بازیگر و شیرین و شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند.

عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن" و "اندیشیدن" نیست. اما دوست داشتن ، در اوج معراج‌اش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌کند و با خود به قله بلند اشراق میبرد.

عشق زیبایی‌های دلخواه را در دوست می‌آفریند و دوست داشتن زیبایی‌های دلخواه را در "دوست" میبیند و می‌یابد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.

عشق بینایی را میگیرد و دوست داشتن میدهد.



عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
دکترعلی شریعتی
قشنگ بود