انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: مادر....داستانی بسیار غم انگیز!!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
مدیر:بچه شما اخراجه!
پدر: اخه چرا؟ من به عنوان پدرش حق دارم دلیلش رو بدونم!
مدیر:شرم اوره! در طول دوره کاریم هرگزبا چنین چیزی روبه رو نشده بودم

پدر:محض رضای خدابه من بگین چی شده؟ اون بچه تازه مادرش رو از دست داده .
.اخه چی شده؟
کتک کاری کرده
نمره صفر گرفته؟
به کسی فحش داده!
اخه چی شده!

مدیر: بچه شما...

پدر: بچه من چی؟
مدیر: بچه شما جلوی هیجده جفت چشم.
به معلمش گفته: عاشقتم عشقم!

من واقعا از یک بچه کلاس دوم ابتدایی تعجب...

پدر پرید وسط حرفهای مدیر و با لحن تندی گفت: کوروش الان کجاست؟

مدیر:پشت دردفتر!

پدر سریع از جایش بلند شد و از دفتر خارج شد.

کوروش انجا نبودچشم چرخاند.

روی ردیف صندلی ها کیف پسرش را شناخت!

روی کیفروی کاغذ A4با خط کودکانه ای نوشته کوروش به چشم میخورد:

چشم هاش خیلی شبیه مامان بود.منو ببخش بابا
اخییییی عزیزمHeartHeartHeart
ey joonam
عزیییییزم اشگم در اومد
cryingcryingcryingcryingcryingcrying
ااااااااااااااااااااااااشششششششششششششششششگ cryingهممون رو دراوردی
قدر ماماناتونو بدونيد پيام اخلاقي بريد همين الان ببوسيدش بغلش كنيد سفت سفت ولي خفش نكنيدا نكتهTongueمادران فرشته اندAngel
cry girlخیلی عالی بود مرسی
وای عزیزم گناه داره .3 پاسیدمتSad
اخی دلم اتیش گرفت
صفحه‌ها: 1 2