انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: متن آهنگ "مرگ" از علی سورنا { آلبومـ نگار }
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
از طرفِ راهِ ندیده ها ، سرزمینی به اسم کشف

توان پذیرش یه صدا ، حتی مخالفِ عقیده ها

از طرفِ شکافِ لایه ها ، اوجِ حضورم توو عمق عبورت 

توو لمسِ پدیده هاست

از طرفِ کفه یِ برابر ، تا میونِ خنده ها نمیری

از طرف لبی پاره خط گون ، تا گوشاتو از رو صدا نگیری

از سمت جرئت حملِ قامت ، بیدارِ شبونه یِ امانت

از سمتِ چیزی به اسم حقیقت ، آخرین دیوارِ بی ضمانت

من اون فصلِ سردم وقتِ تعویض لباساته ، قیچی باغبون هم زمانی که وقتِ هَرَس تَبَرگاته

از طرفِ نیمه هایِ خالی ، نقشه یِ فرداهایِ خیالی

از طرف درخت های بی برگ ، پایانِ محضِ نونهالی

از طرفِ جنون بارِ ضایعت ، شروع بیماری تا سِرایت

زخم شکنجه ای به اسم دنیا ، از سمتِ تجربه تا روایت

واسه یِ تو دلسرد ، بادِ دوره گرد

منو قبولم کن ، این منَم مرگ

منم آخرین ثانیه ، آخرین هُرم گلویی که باقیه

تویی آخرین حسِ پایانِ وزن ، منم آخرین قافیه

رفتی میونِ دفتر ، خط کِشی نفس گیر بود

نظمو زیر و رو کردی ، روندَنِت توو حاشیه

کوچیک شد خونت ، اما جَهانِت نه

یه زندگیِ دوبارست ، اون شعری که ازت باقیه

گردید به قدّ دستات ، پنجه هاتو توو خاک

جوونه از مشتت ریخت ، وقتی دستاتو وا کردم

توو خاکِ حاصل خیزِ نبودنت که جایِ رشد بود

جشنِ آبیاریِ بودنتو خاطره هات به پا کردن

کِشیدی دست از زنجیر ، این اعتیادو لِه کردی

انزواهایِ پاکیت ، بلند من رو صدا کردن

هر چی از حقیقت دیدی ، صمیمی تر شدی با من

تا صفحه یِ بودنت رو با دستام تا کردم

منم آخرین لحظه ای که توو قامتی ، منم آخرین رنگی که رو شهامتی

آغازِ حالِت رو توو پایانِت انشاء کردم ، زنجیرتو وا کردی دستامو به روت وا کردم

حقیقت شکست بود ، خَم شدم توو زندگی

درِ زندانِ ندیدن رو رویِ دیدنت وا کردن

پایِ برگه یِ حقیقت رو که شکست بود و بس 

با دستِ پُر از بویِ پارکی زنجیرت امضاء کردم