يه سوتي خفن که تا حالا دادي تعريف کن
سوتییی خفنااا
سوتی من اینقدرگنده هس که واقعانمیشه بگی
امیدوارم واسه کسی پیش نیاد
میخواستم به بابام بگم برام ابمعدنی بخر گفتم........نمیشه گفت دیگه خودتون فهمیدین
یه بار سیزده بدر برادر زن دایم چادر پوشیده بود من نمیدونستم داداشش
رفتم پشتش گفتم خاله دلم واست تنگ شده بود بیا بغلم
منم بدون اینکه نگاش کنم از پشت بغلش کردم بعد فهمیدم که بازوهاش سفته جدا شدم رفتم جلوو دیدم داداشش زن دایم از خنده نا نداره حرف بزنه
بله ما اینیم دیگه
یه سری داشتم از دوست دخترم سوال لای 18می پرسیدم .بعد دیدم دارم به عمم پیم میدم
سر کلاس فیزیک گوشیم زنگ زد..
بعد ب کمک بچه های با مرام همگی یهویی سرفشون گرف و گلو درد!!
دمشون گرم اینقد بلند سرفه کردن صدای گوشیم رو معلمه نفهمید