رفته بودم خونه مادر بزرگم ک ازون قدیمیاست یهو دیدم پسر داییم ی گوشه واستاده و بعد انگاری میخواد فرار کنه هی تقلا میکرد هیچکی هم خونمون نبود تا منو دید یهو جیغ زد کمک کمک اقا شبم بود منم جیغ میزدم میگفتم داری چیکار میکنی گفتم ی جن من گرفته اغا همون موقع ی دوتا نور قرمز اومدن جلوم منو یگی پریدم هوا و جیغ میزدم و از یکی شنیده بودم ک اگر بگی بسم الله ولت میکنه منم فقط جییییییییغ و صلوات و بسم الله یااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خداااااااااااااا
باور کنین واقعی بود یا ابلفرض
من تا حالا اتفاقی نظیر جنو این چیزارو حس نکردم ب نظرمم همش دروغه
(19-08-2017، 23:39)Atosa.m نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ] (02-07-2017، 21:11).Impassive. نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ] (02-07-2017، 20:21)n.leito نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ] (29-06-2017، 15:22).Impassive. نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ] اینکه خواب نمیبینم......فقط تصاویر مبهم میبینم......مثل پریدن گربه از یه جای بلند....فقط همین
بیخیال عزیزم منم همینطوری هستم ولی خواب هم میبینم.کابوس من دیدن یه زن و شوهر و یک نوزاد بغل خانومس که خانومه برهنس و کلا هیچکدوم چهره ندارن.همچنین یه قطره خون مثل آویز از گردن خانونه آویزونه.به نظرم بهتره به دعانویس مراجعه کنی روانشناسی و اینا یه مشت چرته!
تا حالا اسم جیباد به گوشت خورده؟
تو خسروشهر آذر بایجان شرقی زندگی میکنه
ی دعا نویسه....
با جن کار میکنه....
اونم نتونست..............
آره به گوش من خورده ..
منم همیشه خواب یه زن رو میبینم که پشت به من وایساده هر وقت بهش نزدیک میشم شلنش بلند میره .. شلنش بنفشه .. ازش می ترسم .. یه بار که برگشت دیدم جای صورتش یه هاله سیاهه !
ناخوناشم بلنده ..
****
یه بارم خواب دیدم که در اتاقم باز شد و از توش صدای گریه نوزاد میومد ..
رفتم تو دیدم رو تختم پره خونه !
گریه نوزادم از تو کمد بود ..
..
دو سه بارم دیدم یه نفر داره تو حموم اتاقم خون گریه میکنه ! خم شدم تو وان دو تا دست از تو وان اومد بیرون و گردنم رو چسبید ..
...
یه بارم تو آینه حموم یه گربه سیاه دیدم ! گربه تو حموم ؟! :/
--'---
جیباد رو می شناسی ؟! بهش اعتماد نکن ! با دعا و اینا خوب نمیشه ! من دو سه شبه فقط آیت الکرسی می خونم کمتر شده ..
منم همین زن رو توی خواب هام دیدم با یه شنل بلند که 2 تا سرباز دورش بودند و به سرباز هاش دستور داد منو بکشن اکثرا خوابش رو میبینم و خیلی میترسم
(15-08-2017، 15:17)لاله ناز نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ] خونمون تازه سازه ولی قبلا یه ویلای بزرگ بوده مال استانداره رضا شاه توی کرمانشاه بعد از انقلاب متروکه می مونه تا یه 11 12 سال پیش که میان یه اپارتمان بسازن کارگرا از ترس وارد ویلا نمیشدند بلاخره خونه رو میکوبن از اول می سازن یه اپارتمان 26 واحدی از اهالی محل هم سوال کردیم گفتن خیلی ترسناک بوده من یکی از همکلاسیهام که همسایمون بودن تو اپارتمان توی خونشون جن داشت حتی دعا خوندن دعانویس اوردن ولی جن بیرون نرفت بالاخره مجبور شدند خونشون رو هم بفروشن واقعا خونشون ترسناک بود بعد از اون ماجرا حالا من احساس می کنم خونمون جن داره تازه مادرم می گفت یه شب تو خواب راه می رفتی و من وقتی بیدار شدم که وایساده بودم خیلی ترسیدم وقتی خونه تنهام توی اتاق خوابم که درشو می بندم صدای شکستن وسایل میاد خیلی هم بلند ولی وقتی نگاه می کنم همه چیز سر جاشه خیلی بخاطرش گریه کردم احضار جن هم کردم و اون حضورشو بهم با کوبیدن به دیوار اعلام کرده حتی مادرم هم میدونه ولی چیزی نمیگه تا نترسم همش احساس میکنم یکی دستشو روی گردنم و بدنم میکشه که واقعا بعدش جاش داغ میشه ...توروخدا کمکم کنید بهم بگید چیکار کنم خیلی میترسم نظر بدید لطفا
ترسناک خو ولی بنظرم قران بخونی ایت الکرسی واینجور چیزا بعدشم اگ نشد باهاشون دوست شو همه چیزو میزارن دمه دستت تو درساتم بیست بیست میشی اگ خونه ما اینجوری بود من الان دانشگاه بودم
يه روز جلوي چنجره خوابيده جوري که ميتونستم حياط رو ببينم غروب موقعه اذان بود از خواب بيدار شدم سرجام نشستم داشتم با گوشيم ور ميرفتم يهو چشمم افتاد به درخت گردوي که وسط حياط بود ديدم يه زن که موهاش نسبتأ بلند بود و لباس سفيد پوشيده بود من ترسيدم ميخاستم بابامو صدا کنم که غيب شد، چهار روز بعد از اون خونه رفتيم
توی اتقاقم دراز کشیده بودم توی پنجره یه نفرو می دیدم که نشسته روی صندلی وقتی صندلی رو نگاه می کردم کسی نبود
حس کردم یکی میمیره ....
چند روز بعد یه نفر مرد
(چند بار این اتفاق افتاده)