انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: چشم بگذار تا قایم شوم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
آدم‌ها نباید فکر آدم‌ها را بخوانند. آن‌وقت بخواهی نخواهی شروع می‌کنند به سوء استفاده، یا هم توی ذوقت می‌زنند که مثلا چی. دلت به چی خوش است الان؟ فکر کردی با یک مشت کتاب و چندتا دوست اینترنتی خوشبختی؟ فکر کردی این کتاب‌ها راستش را می‌گویند به آدم؟ ها؟ چرا نمی‌روی توی دنیای واقعی؟ چرا همه‌ی حرف‌هایت قصه است، چرا دل از این کاغذها نمی‌کنی و مثل دخترهای دیگر یک قلب قرمز از گوشی همراهت آویزان نمی‌کنی؟

آدم‌ها نباید فکر آدم‌ها را بخوانند، وگرنه آدم غصه‌اش می‌گیرد و دیوهای قصه تمام سیب‌های باغمان را می‌خورند. بعد فکر می‌کنی باید دل از همه چیز بکنی، از کتاب‌ها، از قصه‌ها، از این دنیای مجازی و کمی واقعی باشی. اما دلت زود می‌گیرد، دلت فرشته‌ی صمیمی‌ای را می‌خواهد که توی همین فکر و خیال‌هاست. بعد دوست‌های جدید پیدا می‌کنی و می‌فهمی فرشته‌های خدا کم نیستند، می‌فهمی آدم‌های بالدار زندگی‌ات همین نزدیکی‌هایند. گاهی اندوه دستش را جلوی چشمانت می‌گذارد و بعد شادی مثل یک دلقک فنری از توی جعبه‌ی زندگی می‌پرد بیرون. اندوه و شادی دوست‌های خوبی برای هم هستند، قدرشان را می‌دانم و از هر کسی که بخواهد اذیتم کند دور می‌شوم.

آدم‌ها نباید فکر آدم‌ها را بخوانند، اما آدم‌هایی می‌توانند وجود داشته باشند که تو را با همین فکرهایی که داری، همین بند کفش باز دوست دارند. مطمئنم. یک روز می‌رسد که آدم‌ها می‌توانند فکر آدم‌ها را بخوانند و هیچ جنگی رخ ندهد. مطمئنم.

+ نوشته فَرنوش