انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: "تنهاییِ دونفر"
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
"تنهاییِ دونفر"

_کاش یه نویسنده پیدا میشد تنهاییِ ما دونفرو مینوشت

_تنهایی نوشتن نداره که

_پس چی داره؟

_کم حرفی

_فرهاد گوش دادن

_هی دراز کشیدن پا شدن از پنجره بیرونو نگاه کردن

_جلو تلویزیون نشستن اما تلویزیون ندیدن!

_فکر فکر هی فکر

_من چایی ام خیلی میخورم

_به صدای ساعت گوش دادن

_راست میگی تنهایی رو نمیشه نوشت اصن، باید زندگیش کرد

_میدونی دوست دارم چجوری بمیرم؟

_چجوری؟

_بعد از بیست سال دلش بخواد ببینَتَم، پیدام کنه و تو یه روز زمستونی و برفی که آسمون گرفته، دورو ور ساعت پنج... بیاد سراغم، ببینه در بازه و یدونه از این صندلیا هستن که تکون تکون میخورن، یدونه از اونا جلویِ یه بالکن آروم آروم داره تکون میخوره و باد پرده رو هُل میده اینور اونور و یه موسیقیِ پریشونم، ترجیحا ویولن ،پخشه تو خونه...بیاد تو بالکن...از بالا نگاه کنه ببینه افتادم کف زمین و برفای سفیدِ دورو ورم قرمز شدن

_آدم به کجا میرسه که تصمیم میگیره زندگیشو تموم کنه؟

_یه پایانِ تلخ بهتر از تلخیِ بی پایانه

_اینم یه جا شنیده بودما مثه همون به مرور که اونسری گفتی

_وا بده دیگه

_وا دادم باشه

_پاشو چراغارو خاموش کن یه فرهاد بذار، زیر کتری ام روشن کن بشینیم تو تاریکی چایی بخوریم فرهاد گوش بدیم

_خسته نشی

_اصلن بخوابیم

_نه نه...باشه، نخوابیم فقط...امشب یه حالی ام

_چه حالی؟

_انگار برف اومده و مدرسه رو تعطیل نکردن...!

علی سلطانی

دیالوگ تنهایی

+ آپدیت های بعدی...
الی خانوم خیلی متنت گیرایی داشت واقعا متشکرم ازت خواهرم
"تنهاییِ دونفر"

_چی گوش میدی؟

_ها؟

_درار اونو از گوشِت

_چی میگی؟

_چی گوش میدی؟

_نمیدونم...این آهنگه هست...میگه تو خیلی دوری...خیلی دوری

_منکه دور نیستم که...همینجام

_نه...من نمیگم که...آهنگه میگه تو خیلی دوری

_خب آدرسو بده بگو بیاد ببینمش...یا آدرسشو بگیر من برم پیشش...چه میدونم

_مگه هرکی آدرس هرکیو داشته باشه بهش سر میزنه؟

_میزنه دیگه...نمیزنه؟

_پارسال یادته گفتی از این خونه بلند شیم گفتم نه بمونیم...

_آره یادمه...گفتی اجارش با من...چی شده میخوای بزنی زیرش؟ من نمیدما

_نه..گوش کن...گفتم بمونیم چون آدرسمو داره...شاید بیاد حداقل بهم سر بزنه...ببینه زندم...مُردَم

_اومد؟

_نه دیگه...نیومد...همین دیگه...اشتباست حرفت... آدرسمو داره ولی نمیاد

_خب شاید روزا که ما نیستیم میاد بهت سر بزنه...میبینه نیستیم...میره

_نوچ...نمیاد

_از کجا معلوم؟

_من هر شب که میام خونه یه تیکه چسب شیشه ای میزنم رو زنگ بعد میکَنَم...هیچ اثر انگشتی رو زنگ نیست!

_هیچی؟؟

_هیچی...

_یعنی هیشکی زنگِ خونه مارو نمیزنه؟

_حتمن نمیزنه دیگه

_خب تو چرا نمیری بهش سر بزنی؟

_عوض شده...تلفن،آدرس...خودش

_رفتی سر بزنی ؟

_اره بابا...هر هفته میرم اونجا

_دیگه چرا هر هفته؟

_جاش یه پیرمرد پیرزن اومدن...اونام فقط رو زنگشون اثر انگشت من هست

_هفته بعد منم ببر...میخوام دوتا اثر انگشت رو زنگشون بیفته

_باشه...ایستگاه آخره...باید پیاده شیم

_اون آقارم بیدار کن

_ولش کن...دیدمش قبلا، تواتوبوس میخوابه میمونه شبا

_نه بابا؟...اینکه دیگه هیچ آدرسی نداره

_از یه جایی به بعد آدم دیگه نه حوصله داره کسی بهش سر بزنه نه حوصله داره سر بزنه به کسی...

_آدما چجوری انقدر تنها میشن ؟

_به مرور

_راست میگی...به مرور...حس میکنم این به مرورو یه جا شنیدم قبلا...خعلی آشناس...کجا شنیدم اینو؟

_ول کن حالا...پیاده شو الان میبنده درو...

علی سلطانی