انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان ترسناک ... +۱۸
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام من امیر هستم و داستانی که می خوام بگم برا پارساله پارسال ما برای پیک نیک به شمال رفته بودیم (منو چند تا از رفیقام)خلاصه رفته بودیم بگردیم ...بعد از اجاره کردن ویلا تو دل جنگل مشغول خوردن نهار شدیم ..بعد از صرف نهار یکی از دوستان به اسم علی گفت که من یه جای خوب و باصفا به اسم جواهر ده میشناسم که یه خونه تو اونجا از پدر بزرگم به من رسیده و پیشنهاد داد که یه سر اونجا هم بریم ..ماهم قبول کردیم و رفتیم ...خلاصه بعد از دو ساعت جاده پیمایی به اون خونه رسیدیم ظاهرش که بد نبود ولی داخلش داغون بود ..قشنگ پیدا بود که 5یا6یال بود که کسی پاشو توش نزاشته در ضمن اینم بگم که خونه مبله بود ..خلاصه ما رفتیم داخل من که از همون اول از خونه مث چی ترسیده بودم به دوستان گفتم من احساس خوبی نسبت به اینجا ندارم اوناهم گفتن عیب نداره عادت میکنی..خلاصه ماتا شب تو اونجا موندیم ..من رو به رفقام کردم و گفتم بریم ...اوناهم گفتن جون تو اصن حال نداریم شبو همینجا میمونیم ..تو دلم هرچی فحش بود رو به دوستان دادم ..ساعت حول هوش 2بود که من بیدار شدم برم دستشویی ..بدترین قسمتش این بود که دسشویی وسط جنگل بود ..خواستم یکی از دوستان رو صدا کنم دیدم همشون مث خرس خوابیدن ..خلاصه خودم تنهایی رفتم توراه صداهای عجیبی میشنیدم ولی بهشون توجه نمی کردم بعد از این که به دستشویی رسیدم دیدم واویلا یه دسشویی تاریک برق نداشت آبم نداشت فقط یه منبع داشت که اونم بیرون از دسشویی بود ...خلاصه کارمو به زور انجام دادم و بیرون آمدم وقتی داشتم می رفتم دیدم یه چیز سفید پوش با موهایی بلند بقل یه درخت بزرگ و ایستاده وداره سرشو به درخت میکوبه نزدیکتر که رفتم دیدم صدایی شبیه به صدای خرناس گرگ درآورد و روشهوبرگردوند از چیزی که دیدم بسیار وحشت کردم دوتا چشم قرمز داشت یه دهن اندازه گاراژ و دماغش شبیه دماغ خوک بود من وحشت زده داشتم چهار نعل میدویدم سمت جاده ..از همون جا سریع یه ماشین گرفتم و به خونه خودمون آمدم صبح هم به دوستان زنگ زدم و قضیه رو براشون تعریف کردم اوناهم خیلی وحشت کرده بودن و سریع به خونه هامون برگشتن من دیگه تا عمر دارم پامو تو اون مکان نمیزارم ..ببخشید اگه طولانی شد