انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: جایی که اینجا نیست
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
راه دوری برای رفتن ندارم

جای نزدیکی برای ماندن

و بلاتکلیفی پاهایم راه به هرجا می­برند،

تنهایی‌ام

چمدانم را برمی دارد و دنبالم می آید

همین است که کفش

کشفِ پیش پا افتاده ای می شود

چمدان

گوش سنگینی که ازاین حرف ها پُر است

و قطاری که دور می شود

شاید

شاید به سرزمین دیگری برسد

همین است

که خیابان وطنم می شود

و هرکه سراغم می آید

- به من دست نزنید آقا!

آوارگی واگیر دارد

یکی بیاید

سیگاری میان لب هایم روشن کند

از خانه که بیرون می آمدم انگشتانم را جا گذاشتم

گذاشتم مشق های دخترم را بنویسند

وقتی از مدرسه برمی­گردد

و سراغِ لانه ی خالیِ پشت پنجره می رود

یکی بیاید

پیش پایم را ببیند

از خانه که بیرون می آمدم چشم هایم را جا گذاشتم

گذاشتم در انتظار پرستوی کوچکی باشند

که امسال هم از کوچ جا خواهد ماند

یکی بیاید

بگوید اگر غیر از اینجا جای دیگری نیست،

قطاری که دور می شود

چرا دور می شود؟



"لیلا کردبچه"

از مجموعه: کلاغمرگی