انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: متن آهنگ جدید صور اسرافیل از رضا پیشرو
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
♪♫♪

my brother
my sister
Killuminati
KILL ILLUMINATI
in the name of GOD
Yea

پادشاهان ستمگرِ قدیم
دارن با کالبد های جدید
به زمین بر می گردن
اونا که باورش کنن
سریعتر میفهمن
مبارزه یاد میگیرن قوی تر میجنگن
فقط بحث کاخ سفید و جیغ فاحشه نیست
فراتر از اتحادِ دست کاهن و دیو
اینو میدونم رسانه نابود کنندست
چیزی که ختم به خیرش باروت مسلسله
تمام حرف های آروم کُشندست
منو تو رو میکنن تو کابوس معلق
میسازن از ستاره یِ داوود مثلث
بزار بهت بگم الآن هامون یه بچست
بخاطر خدا میایم رو به روی هم
همدیگه رو جادو میکنیم با بوی عودِ قلب
بچه ها رو میکُشیم میندازیم تویِ لونه سگ
خودتون تو لیموزین و بویِ پول و پر

همزمان که نیزه یِ من کاغدو میشکافه
مولانا رفته پیش ساقی تا باده رو بیاره
میگن تاریخ بهم ریخته قامتو میزانِش
ممکنه از یه آهنگری باز کاوه رو بیاره
ممکنه موسی بیاد و عصا به کارش نیاد
ضحاک گرسنه شه و پِیتون بکارش نیاد
اربابِ ما دستاش مث دستای کارگراست
اون کسی که کلیدسازهِ درهای باغ و طلاست
بی ارزش و تو خالین الماس بام جهان
چند بار اینو فریاد زد فریادِ لالِ کلام
خونش توی زمستونه ترانه ساز بهار
به کنعان یوسِف گم گشته باز آید

میخ روی گوشت
گوش رویِ چوب
اعتراف به اون سوی نور
تو معرفت من میده عود بوی جوب
وقتی میده سوز بوی خوب
به استقبالِ خورشید میره با کوه روی کوه
نمیزارم با اسمِ من دگرگون شه تاریخ
که عورت منو ببینن بگن روزه داری
دارم از خودم میبخشم به هر روزِ مادیم
که کوزه شکسته ببینن بگن کوزه کاری
گاهی توی بوی خالی دور از بویِ قالی
ارتباط داشته باشی با هر دود مانی
با انبوهِ دودِ مانی بگی دوده مانی
بترس أ شیپورِ پشت صدام صور اسرافیل
تاریخ شما ها رو میذاره تو گورِ جاوید
اما آسمون جای من پناهگاهِ جاریم
زمین هم گذاشتم برا قراردادِ کاریم
تو این مبحثم هزاران حلال زاده داریم

همزمان که نیزه یِ من کاغدو میشکافه
مولانا رفته پیش ساقی تا باده رو بیاره
میگن تاریخ بهم ریخته قامتو میزانِش
ممکنه از یه آهنگری باز کاوه رو بیاره
ممکنه موسی بیاد و عصا به کارش نیاد
ضحاک گرسنه شه و پِیتون بکارش نیاد
اربابِ ما دستاش مث دستای کارگراست
اون کسی که کلیدسازهِ درهای باغ و طلاست
بی ارزش و تو خالین الماس بام جهان
چند بار اینو فریاد زد فریادِ لالِ کلام
خونش توی زمستونه ترانه ساز بهار
به کنعان یوسِف گم گشته باز آید

تا وقتی زنده ای داری کام به جهان میدی
از دستِ تاریخ هیچ راه فراری نیست
تو دایره سرازیریم با حافظه فراگیریم
اما روح میشه دلیلِ رایج دراویشی
نمیدونیم تا کِی تابع قوانینیم
قوانینِ خودمون نه قانون هم آمیزی
از بخارِ فاضلاب بارونِ طلا میشی
آسوده فرا بگیر تو تابوت ِ صد آیینی
هر مربع چند مثلث
دروازه دَر های غرب 5 و 55
در بابِ حرف های شمس
(صبر کنید)
رفت تا ابر های مرگ با جمع 58
تا 85 که باهم در رابطن
چقد وقتی این حرفارو دارم میگم سردم
این حسو میزارم وقتی دارم میرم معبد (رضا)
وقتی بازم پیرهن کَندم تو جوونی پیرم کردن
تیرم در رفت درست وقتی میشم بیش از حدم
وقتی خیلی مدخن میبینم ماه شده حاکم
تعجب نمیکنم به جا تار بیاد ترومپت
شاید تو جهنم از غبار بیاد دانته
ببینم پوسترِ پاک و وینیستون عقاب باهاشه
دوربینش تو گردنش و دلارش تو ساکش
میگه رنگین کمون تو آسمون و خدا رو ماهه
بیا ، تو این بی جاذبه یه جاذبه بسازیم
که خدا رو نزدیک کنه باهاش خاطره بسازیم

همزمان که نیزه یِ من کاغدو میشکافه
مولانا رفته پیش ساقی تا باده رو بیاره
میگن تاریخ بهم ریخته قامتو میزانِش
ممکنه از یه آهنگری باز کاوه رو بیاره
ممکنه موسی بیاد و عصا به کارش نیاد
ضحاک گرسنه شه و پِیتون بکارش نیاد
اربابِ ما دستاش مث دستای کارگراست
اون کسی که کلیدسازهِ درهای باغ و طلاست
بی ارزش و تو خالین الماس بام جهان
چند بار اینو فریاد زد فریادِ لالِ کلام
خونش توی زمستونه ترانه ساز بهار
به کنعان یوسِف گم گشته باز آید..