هیچ گاه نفهمیده ام
دوست داشتن چرا این همه
غم انگیز استΩ
هیچ گاه نمیفهمم چرا می گویند
آدمها باقلبهایشان عاشق می شوند♥
وقتی که من همیشه عشق را
درگلویم احساس می کنم■□
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﯾﺪﻧﺖ ، ﻧﺪﯾﺪﻧﺖ ﺭﺍﺗﺤﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ . . .
هر کسی برای خودش خیابانی دارد، کوچه ای، کافی شاپی و شاید عطری
که بعد از سال ها خاطراتش گلویش را چنگ می زند . . .
آسمون عاشق گل شد و هرروز گریه میکرد تا گل بخنده...
گاهی دلم میخواد دوباره يه بچه كوچک باشم،
زانوی زخمى راحتتر از قلب شكسته خوب میشود.
وقتی میخندی
شیارِ مُوَرَّبِ گونه هایت
پایانی ست
بر سلطه ی هر کسی که
چالِ گونه اش را فریاد میزند
یاد بادا که دلم مشتاق دیدار تو بود
روز و شب در طلب و هر لحظه بیدار تو بود
دیدگانم را چه دانی که دگر سوئی نیست
به فدایت ، که آن هم گرفتار تو بود . . .#_
اینکه تو با غریبه ای حال منو بد میکنه
یه لحظه از نبودنت عمر منو کم میکنه
سبز ترین خاطرات از آن کسانیست که
در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم