انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: اشعار بابا طاهر (بروز رسانی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

 نترسد آنکه عاشق است!!
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2
دلا در عشق تو صد دفترستم

که صد دفتر ز کونین ازبرستم

منم آن بلبل گل ناشکفته

که آذر در ته خاکسترستم

دلم سوجه ز غصه وربریجه

جفای دوست را خواهان ترستم

مو آن عودم میان آتشستان

که این نه آسمانها مجمرستم

شد از نیل غم و ماتم دلم خون

بچهره خوشتر از نیلوفرستم

درین آلاله در کویش چو گلخن

بداغ دل چو سوزان اخگرستم

نه زورستم که با دشمن ستیزم

نه بهر دوستان سیم و زرستم

ز دوران گرچه پر بی جام عیشم

ولی بی دوست خونین ساغرستم

چرم دایم درین مرز و درین کشت

که مرغ خوگر باغ و برستم

منم طاهر که از عشق نکویان

دلی لبریز خون اندر برستم
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

خور از خورشید رویت شرم دارد

مه نو زابرویت آزرم دارد

بشهر و کوه و صحرا هر که بینی

زبان دل بذکرت گرم دارد

غم عشقت بیابان پرورم کرد

فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد

بمو واجی صبوری کن صبوری

صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

بلا رمزی ز بالای ته باشد

جنون سری ز سودای ته باشد

بصورت آفرینم این گمان بی

که پنهان در تماشای ته باشد
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

بی ته اشکم ز مژگان تر آیو

بی ته نخل امیدم نی بر آیو

بی ته در کنج تنهائی شب و روز

نشینم تا که عمرم بر سر آیو

وای از روزی که قاضیمان خدا بو

سر پل صراطم ماجرا بو

بنوبت بگذرند پیر و جوانان

وای از آندم که نوبت زان ما بو

دل عاشق به پیغامی بسازد

خمار آلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافیست

ریاضت کش ببادامی بسازد
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

گلی کشتم باین الوند دامان

آوش از دیده دادم صبح و شامان

چو روج آیو که بویش وا من آیو

برد بادش سر و سامان بسامان

خوشا آنان نه سر دارند نه سامان

نشینن هر دو پا پیچن به دامان

شو و روزان صبوری پیش گیرن

بیاد روی دلداران مدامان

برندم همچو یوسف گر بزندان

ویا نالم زغم چون مستمندان

اگر صد باغبان خصمی نماید

مدام آیم بگلزار تو خندان
اشعار عالی وزیبا
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگاه خدا نالم همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند برده یک کفن بیش

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس و شیطانی چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملایک

تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

غم عالم همه کردی ببارم

مگر مو لوک مست سر قطارم

مهارم کردی و دادی به ناکس

فزودی هر زمان باری ببارم

ز وصلت تا بکی فرد آیم و شم

جگر پر سوز و پر درد آیم و شم

بموگوئی که در کویم نیایی

مو تا کی با رخ زرد آیم و شم

ز بوی زلف تو مفتونم ای گل

ز رنگ روی تو دلخونم ای گل

من عاشق زعشقت بیقرارم

تو چون لیلی و من مجنونم ای گل
اشعار بابا طاهر (بروز رسانی) 2

ته که خورشید اوج دلربایی

چنین بیرحم و سنگین دل چرایی

به اول آنهمه مهر و محبت

به آخر راه و رسم بی وفایی

نگار تازه خیز ما کجایی

بچشمان سرمه ریز ما کجایی

نفس بر سینهٔ طاهر رسیده

دم رفتن عزیز ما کجایی


به جز این مو ندارم آرزویی

که باشد همدم مو لاله‌رویی

اگر درد دلم واجم به کوهان

دگر در کوهساران گل نرویی
صفحه‌ها: 1 2 3 4