انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: سکه تقلبی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سفارش ناپذیری دکتر مصدق از دوستان و هم اندیشان و زیرکی او

آقای مراد ریگی که در نهضت ملی وکیل سیستان بود و به دکتر مصدق هم ارادت می ورزید. ایشان به اعتبار اینکه یکی از فرزندانش شاگرد من بود با هم دوستی و رفاقت داشیم و برایم روایت کرد که چند نفر از خوانین بلوچ در زد و خوردهای محلی زندانی شده بودند و به هر در زدم که آنها را آزاد کنم موفق نشدم، ناچار به عده ای از سران جبهه ملی از جمله دکتر عبدالله معظمی متوسل شدم و با هم قرار گذاشتیم که شب عید به خانه دکتر مصدق برویم و چون عازم سیستان بودم به عنوان تبریک سال نو و خداحافظی عیدی خود را که همانا آزادی خوانین بلوچ است از دکتر مصدق بخواهم و دیگران هم کمک کنند.

تمام مقدمات فراهم شد و ما خدمت آقای دکتر مصدق رسیدیم ولی وقتی تقاضای عیدی کردم ایشان به تصور اینکه تبرکا سکه طلا می خواهم با خنده ای پذیرفتند که به من مرحمت کنند ولی گفتم عیدی من آزادی سران بلوچ است و الحق دکتر معظمی و و سایرین هم مساعدت کردند اما دکتر مصدق با قیافه جدی گفت:«آقای ریگی من در زندگی عادت نکرده ام به کسی سکه تقلبی بدهم» همه فهمیدند که مقصودمان برآورده نمی شود در برابر ظرافت طبع آن مرد بزرگ سر تعظیم فرود آوردیم.