انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: زبان قاتل مادر
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
یک کسی را می خواستند اعدام کنند، که از دزدهای بنام بود.



گفتند: درخواستی نداری؟



گفت: چرا ؛ دوست دارم مادرم بیاید با مادرم صحبتی بکنم.

گفتند: خوب اشکالی ندارد، مادر بیاید.



مادر آمد. گفت: پسرم چه می خواهی؟

گفت: مادر دوست دارم زبانت را دربیاوری بگذاری در دهان من؛ من همین آرزو را دارم.



مادر هم گفت: باشه. زبان را درآورد. این فرزند شروع کرد گاز گرفتن زبان مادر.



آمدند او را گرفتند و گفتند: ای دیوانه چکار می کنی؟



گفت: این مادر باعث شد امروز من کنار چوبه‌دار بیایم.



بچه که بودم یک عدد تخم مرغ دزدیدم آوردم خانه. مامانم گفت: بارک الله.



اگر آن بارک الله را مادر نمی‌گفت و یک سیلی در دهانم می زد امروز من اینجا کشیده نمی‌شدم.



آن تخم مرغی که آن روز دزدیدم، امروز شتر مرغ دزد شدم. ?