انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: شکر شکن شوند همه طوطیان هند...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
 
الان که داشتم در خلوت خودم چند تا آهنگ هندی گوش می‌دادم در عین حال به مرور تاریخ ایران و روابط فرهنگی و سیاسی آن با هند هم در ذهن خودم مشغول بودم. هر چه کلاه خودم را قاضی کردم دیدم که از قدیم‌الأیام از خطه ایران دو نوع حرکت به سمت خطه هندوستان وجود داشته:

یک نوع حرکت سیاسی و نظامی

و یک نوع حرکت فکری و فرهنگی

حرکت اول تحت لوای قدرت نظامی سلاطین و شاهانی همچون سلطان محمود غزنوی و نادر شاه رخ داده، و حرکت دوم تحت لوای جنش فکری تصوف و عرفان ایرانی و به واسطۀ شخصیت‌هایی همچون سعدی و حافظ و مولانا.
بعد وقتی شرایط امروز ایران و هند را نگاه کردم دیدم از سلطه سیاسی دیروز خبری نیست. حنی انگلیس هم با آن امپراطوری بلند و طویلش نتوانست همیشه هند را زیر مهمیز خود نگاه دارد. اما امروز وقتی به فرهنگ و اندیشه هند که واضح‌ترین جلوه آن در ترانه‌های مردمی آن متجلی است نگاه می‌کنم می‌بینم که هنوز عطر تفکر عرفان و تصوف ایرانی در اشعار و ترانه‌های هند به وضوح احساس می‌شود. از واژگان پرمفهوم عرفانی گرفته تا تعابیر و استعارات ادبی شعرای ایرانی که به‌نوعی با گوشت و خون مردمان هند در آمیخته است.

شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که بنگاله می‌رود

فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز

و وقتی تمام این‌ها را در ذهن خود مرور می‌کنم باورم می‌شود که در نهایت تنها میراث نامیرا و جاودانی که از آدمی بجا می‌ماند فکر زیبا و لطیف او است، که نه خانه‌ها و خاک‌ها که قلب‌ها و دل‌ها را به تسخیر خود در می‌آورد، و نه تنها کینه و عداوتی میان دسته‌های انسانی به وجود نمی‌آورد بلکه میان آنها پیوندهای فرهنگی و فکری نیز ایجاد می‌کند، و به محبت و دوستی میان اقوام مختلف عالم با هر فرهنگ و آداب و رسومی قوت می‌بخشد.

و در نهایت با نیچه همنوا می‌شوم و زبان حالم آن سخن معروف از او می‌گردد که گفته:

«شما همگان غُرّیدن برایِ «آزادی» را از همه بیش دوست می‌دارید. امّا من بی‌ایمان شده‌ام به «رویدادهایِ بزرگ»ی که پیرامون‌ِشان غُرش و دود فراوان باشد.
باورکن، رفیق دوزخی هیاهو! رویدادهایِ بزرگ نه پربانگ‌ترین که خاموش‌ترین ساعت‌هایِ مایند.
جهان نه گِردِ پایه‌گذارانِ هیاهوهایِ نو، که گردِ پایه گذارانِ ارزش‌هایِ نو می‌گردد: با گردشی بی‌صدا.»