انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: متن آهنگ کاسه خون ازمهراب
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
متن آهنگ کاسه خون ازمهراب 1

بیمعرفت دلم رو کنده از خودش وقتی که رفت ندید تنم سرد شده
رسید به گوشم که به دنیا اومده الهی شکر واسه خودش مرد شده
بیمعرفت چقدر دعا کرده بودم که بعد من عاشق هیشکی نشه
میشه مگه عشق یکی جدا بشه تنهاش بذاره تنهایی پیر نشه

تنها کجا بدون من چشمای نیمه جون من بیسر فقط خدا میدونه
حالا بگو چه حسیه وقتی ببینی اشکمو رفتی بدون هیچ بهونه

باز باران با ترانه میزند بر بام قلبم باز گریه عاشقانه میکنم یاد تو هر دم
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت گر تو هم از من گریزی وای بر احوال من
گلایه ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاه تو را از دور ببینم خوبِ خوب است حال من
با دوست عشق زیباست، با یار بی قراری از دوست درد ماند از یار یادگاری
این مرام مادرم وای سیاهی کیستی جیم جمالت که اصلا آدم موندن نیستی
نون نماز میت و سربسر خاک زنیم دردامو حساب نکن امشبو مهمون منی
دل به دل راه نداشت این روزا ای وای من تو چه میدونی شبا از حال بی تاب دلم
بودنت یه درده و نبودنت درد دگر یکی نیست پرسد ازت چه کشیدی ای پس

لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیاد شعله دیدم سرکشی های توام آمد بیاد
سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند روی و موی مجلس آرای توام آمد بیاد
بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم لرزش زلف سمنسای توام آمد بیاد
در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت با حریفان قهر بیجای تو ام آمد بیاد

چشم چشم دو ابرو چشمای گریون بی سو کمرم بند شکسته ان کمند گیسو
وقت باران همه ی پنجره ها میرقصند باز کنید پنجره را باز هوا میخواهم
بی سبب نیست که من خیره به لب های توام فکر بی جا نکنید واژه ی ما میخوام
مرز ما بیشتر از یک قدمی فاصله نیست دو قدم راه بیا چون که دوتا می خواهم

تنها کجا بدون من چشمای نیمه جون من بیسر فقط خدا میدونه
حالا بگو چه حسیه وقتی ببینی اشکمو رفتی بدون هیچ بهونه

ما که سوختیم حداقل بند دل دیگر باش من دل خونه غروبا تو بخند و شاد باش
پس به حالم حال حول خودزنی است این روزها شاهدن والله سخت است حال من این روزها
دل به دریا زدی گل بازی میکرد کشتی من کم غنی نیست دل ببارد واسه تو مشتی من
کودکی ده ساله بودم میشنیدم از پرنده عشق میرود در این دنیا مثل آب رونده
روز مرگم نگذارید بیاید مادرم ترسم اینه بشکند بازم تمام باورم
جای تلقین به بالای سرم کف بزنید شاهدی رقص کند جمعه شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
گم شدم در این شب سنگی مرا پیدا کنید از خیابان های دلتنگی مرا پیدا کنید

وقتی تنها میشوم با خنده یادت میکنم سخت است میدانم یک روز عادت میکنم
بی سبب نیست که در مزرعه ات میمانم عاشق ساده ای از جنس شما میخواهم
ای آرامش قلب خسته ی من برگرد ای درمان دل شکسته ی من برگرد
های وضعیت حال ساده ی من خوش نیست با توام قسمتی از گذشته ی من برگرد
بعد از تو دگر عشق حرام است به من رفتم که دگر تو را فراموش کنم
رفتم که به در کنم خیالت از سر هرگز نه دگر هوای آغوش کنم
یک عمر برای دیدن روت کم است وقتی بروی همدم من باز غم است
تاریکی شب ها به هیچ کسی رحمی نکرد اگه خورشید نباشد کمر ماه خم است

^^